به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ هر ساله با رسیدن به ماههای پایانی سال بهویژه در اسفند ماه، منازعات بر سر تعیین میزان افزایش دستمزد کارگران و تعیین عدد سبد معیشت کارگران بالا میگیرد. متاسفانه طی چند دهه اخیر شاهد رویهای ناصواب بودهایم که در منازعات جامعه کارگری با کارفرمایان بر سر تعیین میزان افزایش […]
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ هر ساله با رسیدن به ماههای پایانی سال بهویژه در اسفند ماه، منازعات بر سر تعیین میزان افزایش دستمزد کارگران و تعیین عدد سبد معیشت کارگران بالا میگیرد.
متاسفانه طی چند دهه اخیر شاهد رویهای ناصواب بودهایم که در منازعات جامعه کارگری با کارفرمایان بر سر تعیین میزان افزایش سالیانه حقوق کارگران، نهایت اعمال فشارهای چندجانبه به جامعه کارگری وارد میشده که بر خلاف نص صریح “قانون کار”، حداقل درصد افزایش حقوق کارگری اعمال شود.
هر ساله در حالی شاهد فشارها و لابیها جامعه کارفرمایی با همراهی برخی مسولان دولتی برای ممانعت از افزایش معقول و قانونی حقوق کارگران بودهایم که نص صریح قانون کار تصریح به “افزایش سالیانه حقوق کارگران متناسب با میزان رشد تورم اعلامی” دارد.
همین رویه غلط باعث شده در حال حاضر شاهد سطح بسیار نازل و حقوق سرکوب شده کارگران در صنوف مختلف باشیم بهگونهای که امروز در بسیاری از مشاغل تخصصی کارگری، رغبت برای اشتغال به کار در قالب بیمه کارگری در آن مشاغل به حداقل رسیده چرا که مزدهای پرداختی، به هیچ وجه کفاف تامین حداقل سبد معیشت کارگران را نمیدهد و بسیاری از افراد متخصص جویای کار با وجود داشتن پیشنهادهای مختلف کاری در قالب قرارداد بیمهای، ترجیح میهند بهصورت غیربیمهای در مشاغل کاذب و فعالیتهای دلالی و غیرکارگری، امورات زندگی خود را بگذرانند.
به عبارتی دیگر، طی این سالها، “سرکوب دستمزدها” باعث عقبماندگی شدید میزان حقوق کارگران از تورم اعلامی سالیانه شده و تکرار هر ساله این عقبماندگی دستمزدهای کارگری، سختتر شدن وضعیت معیشتی کارگران در هر سال و البته وخالت وضعیت تولید و لنگ شدن چرخ بسیاری از کارگاهها را رقم زده است.
اما امروز سؤال بسیاری کارگران این است که چرا هر ساله آنها باید شاهد همراهی پیدا و پنهان دولت و در راس آن وزارت کار با بخش کارفرمایی برای ممانعت از افزایش دستمزدهای کارگری به میزانی که قانون کار بر آن تصریح دارد، باشند؟!
و سؤال مهم دیگر اینکه آیا واقعاً سرکوب حقوقهای کارگری به نفع بخشهای تولیدی کشور است و آیا در دراز مدت، این سرکوب حقوقهای کارگری، خود نمیتواند منجر به لطمه به تولید به واسطه ناتوانی بسیاری از واحدهای تولیدی تخصصی از جذب نیروی انسانی متخصص مورد نیاز شود؟
درباره این سؤال اخیر، ذکر این نکته مهم ضروریست که طی سالیان اخیر، سرکوب دستمزدهای کارگری باعث شده که میزان دریافتی نیروهای بیمهای کارگری تامین اجتماعی در مقایسه با بسیاری از مشاغل آزاد غیربیمهای، شاهد یک اختلاف فاحش معنادار باشد؛ به طور مثال امسال حداقل دریافتی بخشهای کارگری حدود ۱۰ میلیون تومان تعیین شده اما یک نیروی شاغل در بسیاری از بخشهای آزاد تخصصی، حداقل درآمدی را که میتوان برای آنها برآورد کرد، عددی بیش از ۵۰ میلیون تومان است!
آیا چنین وضعیت پرداختی ناچیزی در بخشهای کارگری، نمیتواند عامل بسیار بزرگی برای سرخوردگی شدید نیروهای کارگری و به تبع آن خانواده و فرزندان این کارگران مظلوم و زحمتکش باشد؟!
و آیا آن دسته از مشاغل کارگری که نیروهای مشغول به کار در آنها، دارای تحصیلات عالیه دانشگاهی هستند اما با این حال، سرجمع حقوق دریافتی آنها به سختی به عدد ۲۰ یا ۲۵ میلیون تومان میرسد، این مسئله، عامل بزرگی برای سلب انگیزه از ادامه تحصیل و کسب مدارج عالیه دانشگاهی در فرزندان این دسته از کارگران نمیشود؟! چرا که فرزندان این دسته از کارگران هر روز از نزدیدک وضعیت بغرنج و سخت اقتصادی پدران تحصیل کرده خود را به دلیل سرکوب دستمزها با گوشت و پوست لمس میکنند و درازمدت، دست و پنجه نرم کردن این فرزندان با وضعیت بد معیشتی و اقتصادی در خانه پدری باعث ایجاد این ذهنیت خطرناک در آنها میشود که “ادامه تحصیل و کسب مدارج بالای دانشگاهی و اشتغال در قالب یک کار تخصصی در قالب بیمه کارگری در کشورمان نتیجه و عایدی جز وضعیت اقتصادی و دستمزدی بد شبیه پدران ما را در پی نخواهد داشت لذا در پی تحصیلات دانشگاهی بودن برای استخدام در یک شغل تخصصی با پایه بیمه کارگری، بیهوده است!”
شاید بتوان به عنوان سندی روشن برای اثبات این خطر یعنی “سلب انگیزه از ادامه تحصیل و کسب مدارج دانشگاهی” در فرزندان دهه هشتادی و بالاتر کارگران امروز را در میانگین معدل کشوری در امتحانات نهایی پایه دوزادهم در رشتههای علوم انسانی، علوم تجربی و ریاضی فیزیک جستوجو کرد؛ میانگین کشوری نمرات دانشآموزان پایه دوازدهم در امتحانات خرداد ۱۴۰۲ بدین شرح است:
رشته انسانی: ۸.۷۵
رشته تجربی: ۱۱.۲۳
رشته ریاضی: ۱۰.۷۹
آیا میانگین معدل ۸.۵ دانشآموزان علوم انسانی یا میانگین معدل ۱۰ در رشته ریاضی پایه دوازدهم، “بیرغبتی مفرط دانشآموزان به درس خواندن در میان فرزندان کارگران” را در حال فریاد کردن نیست؟!
در پایان باید گفت که “سرکوب حقوقهای کارگری” که طی این سالها شاهد آن بودهایم، از هر جهت در حال وارد کردن سنگینترین لطمات و آسیبها در ابعاد مختلف به کشور و به جامعه کارگری، معیشت آنها، چرخهای اقتصادی و نیروهای کار نسل آینده این کشور است.
پس هر چه زودتر باید در دهه پنجم و در گام دوم انقلاب اسلامی برای این “زخم کهنه” که تا به امروز لطمات زیادی را به کشور و چرخهای اقتصادی ایران عزیزمان و البته معیشت کارگران زحمتکش این دیار زده، چارهای اساسی کنیم.
انتهای پیام/