جمعه, ۲ آذر ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | 2024-11-22
تبلیغات
تبلیغات
کد خبر: 257035 |
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۹:۵۷ |
17 بازدید
۰
4
ارسال به دوستان
پ

صمد مرفاوی سمت‌های بسیار مهمی در استقلال داشته است؛ از مهاجم فیکس آبی‌پوشان پایتخت گرفته تا مربی‌گری، سرمربی‌گری و البته مدیریت فنی. آقاصمد ۸ مرداد سال ۱۳۹۱ در مصاحبه مفصل با خبرورزشی نکات ویژه‌ای را افشا کرد که بد نیست خلاصه آن حرف‌ها را دوباره به اتفاق هم بخوانیم: من متولد خرمشهر هستم ولی در […]

صمد مرفاوی سمت‌های بسیار مهمی در استقلال داشته است؛ از مهاجم فیکس آبی‌پوشان پایتخت گرفته تا مربی‌گری، سرمربی‌گری و البته مدیریت فنی.

آقاصمد ۸ مرداد سال ۱۳۹۱ در مصاحبه مفصل با خبرورزشی نکات ویژه‌ای را افشا کرد که بد نیست خلاصه آن حرف‌ها را دوباره به اتفاق هم بخوانیم:

  • من متولد خرمشهر هستم ولی در بندر امام (ره) بزرگ شدم. خانواده‌ام استقلالی بود و برادرم رحمان به طور جدی فوتبال بازی می‌کرد به همین خاطر من هم سمت فوتبال کشیده شدم.
  • اواسط دهه ۶۰ هنگامی که در دارایی بازی می‌کردم، مسابقه حساسی با پرسپولیس داشتیم. در آن دیدار مرتضی فنونی‌زاده من را مصدوم کرد و چند ماه خانه‌نشین شدم. آن زمان احساس کردم فنونی‌زاده من را از قصد زده چون پایم را لگد کرد و صدای شکستن نازک‌نی خودم را شنیدم. البته نمی‌توانستم به کسی تهمت بزنم ولی حالا بعد از ۲۵ سال وحید قلیچ در همین خبرورزشی مصاحبه کرد و گفت که او و مرتضی فنونی‌زاده برای زدن و مصدوم کردن من نقشه کشیده بودند.
  • پس از پایان دوران مصدومیتم به خاطر رفتاری که پرسپولیسی‌ها با من کرده بودند انگیزه بسیار زیادی پیدا کردم به همین خاطر در جدال دارایی- پرسپولیس فوق‌العاده باانگیزه بودم. مسابقه‌ای که بازی خداحافظی علی پروین هم بود. به لطف خدا گل زیبایی به پرسپولیس زدم و در روز خداحافظی علی‌آقا از پرسپولیس انتقام گرفتم. البته علی پروین بزرگتر من است و احترامش واجب. چند سالی در تیم ملی شاگرد ایشان بودم اما منظورم از انتقام به واسطه رفتاری بود که پرسپولیسی‌ها هنگام مصدومیتم انجام دادند و بعد از آن دیگر سراغی از من نگرفتند.
  • نور به قبر مرحوم پرویز دهداری ببارد. واقعا برای من و نسلی که دهه ۶۰ بعد از ماجرای استعفای ۱۴ نفره به تیم ملی دعوت شدیم، زحمت کشید. امکاناتی نداشتیم و هر وقت خارج از کشور می‌رفتیم، مرحوم دهداری از ایرانیان مقیم آن کشورها درخواست می‌کرد برای ملی‌پوشان کفش یا لباس بخرند. همیشه می‌گفت بچه‌ها ما در حال جنگ هستیم اما در کنار حس وطن‌پرستی، شخصیت همه ملی‌پوشان هم باید حفظ شود. می‌گفت ما در جبهه‌ها شهید می‌دهیم بنابراین شما هم باید تا پای جان تلاش کنید.
  • الان می‌گویند تلویزیون یار دوازدهم تیم ملی است و مطبوعات یار سیزدهم؛ این موارد خیلی خوب است اما در زمان مرحوم دهداری تیم ملی مورد حمایت هیچ رسانه‌ای نبود. ما ساکت می‌رفتیم و ساکت هم برمی‌گشتیم. خیلی‌ها چشم دیدن موفقیت او را نداشتند و اوج این داستان در بازی دوستانه با ژاپن در زمستان سال ۱۳۶۷ رخ داد. هنوز مسابقه به نیمه نرسیده بود که پرویزخان را با گلوله‌های برفی زدند. نکته این‌جاست همان‌ افرادی که دهداری را کوبیدند و خط دادند تا علیه او شعار بدهند، بعد از مرگ این مرد بزرگ به او لقب معلم اخلاق دادند!
  • شرایط استقلال در سال ۱۳۸۵ خیلی خاص بود. امیر قلعه‌نویی به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد و آقای قریب مدیرعامل وقت باشگاه من را به عنوان سرمربی پیشنهاد کرد اما به محض انتخاب شدنم ماجراهای مدیریتی در استقلال شروع شد. قریب استعفا کرد، امیدوار رضایی آمد و بعدا نوبت مقداد نجف‌نژاد رسید. سرانجام هم آقایان بهمنی و فتح‌الله‌زاده صاحب سمت شدند. استقلال در آن مقطع شده بود عین گوشت قربانی. اگر به عقب برگردیم دیگر حاضر نیستم سرمربی‌گری استقلال را با آن شرایط در سال ۸۵ بپذیرم.
  • در فصل ۸۵ -۸۶ به فاصله ۴ هفته مانده به پایان مسابقات ما صدرنشین بودیم که آقای فتح‌الله‌زاده به استقلال برگشت و قهرمانی را از تیم ما گرفت. استقلال با من مشغول تمرین بود اما ایشان مصاحبه کرد و گفت انتخاب اول من برای فصل آینده ناصر حجازی است! احترام ناصرخان واجب اما وقتی سرپرست باشگاه این حرف را می‌زند طبیعی است که بازیکن دیگر تابع و مطیع نمی‌ماند. فتح‌الله‌زاده با این حرف تیم را بر هم ریخت و اجازه نداد قهرمان شویم.
  • اواخر بهار سال ۸۶ یک شب زنگ زدند و گفتند ناصر حجازی می‌خواهد دستیارش باشی. من هم برای کمک به استقلال آمدم اما کارمان سرانجام خوبی نداشت. یک روز پیروز قربانی وقتی فهمید در لیست ۱۸ نفره قرار ندارد به کادر فنی بی‌احترامی کرد من هم به اصغر حاجیلو که سرپرست تیم بود گفتم اگر پیروز به اردو بیاید من نمی‌آیم اما در هتل المپیک دیدم خود آقای حاجیلو کلید اتاق قربانی را تحویلش داد. من عصبانی شدم و رفتم. بعدا آقای حجازی پیغام داد که دیگر نمی‌خواهد با من کار کند.
  • بعد از قهرمانی استقلال در لیگ هشتم یک روز امیر قلعه‌نویی به من گفت صمد! دارم میرم سپاهان. بیا کمکم کن! من با امیر رفیق بودم اما گفتم به خاطر وضعیت تحصیلی فرزندم نمی‌توانم بروم. چند روز بعد برای بازی با الجزیره به امارات رفتیم. آن‌جا شایعه شده بود که واعظی‌آشتیانی با من برای فصل آینده تمام کرده است در حالی که اصلا این‌طوری نبود. اصلا بر فرض محال اگر من با استقلال تمام کرده بودم، امیر قلعه‌نویی هم با سپاهان تمام کرده بود. در آن‌جا هیچ‌کس حتی جواب سلامم را هم نمی‌داد.

مصاحبه صمد مرفاوی با خبرورزشی

    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط ادراك خبر در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    نظرتان را بیان کنید