دیگر همه علاقمندان به ورزش در دنیا میدانند که المپیک یا جام جهانی فوتبال، صرفاً یک همایش ورزشی نیست. جایی است برای نمایش فرهنگها و حتی قدرت سیاسی کشورها تا در لفافه ورزش، توسعه خود را به رخ دنیا بکشند.
ورزش بهترین زمین و زمینه برای حس برتری طلبی بشر است و البته که تبادل فرهنگها در چنین میادینی ارزش تبلیغاتی چنان بالایی دارد که کشورها با صرف هزینههای میلیارد دلاری برای کسب میزبانی المپیک با یکدیگر رقابت میکنند.
اما این ها همه المپیک نیست!
المپیک پاریس با تمام کمبودها و مشکلات و نقاط ضعف، مثل هر المپیک دیگر خالی از صحنههای زیبا و شور و حال زندگی نبود. در حالی که همه نگاهها به کسب مدال و سکو و رقابت و قهرمانان بود، در حاشیه مسابقات اتفاقاتی افتاد که میتواند الهام بخش هنرمندان باشد.
شک نکنید بعد از این کتابها، فیلمها، نقاشیها، مجسمهها و نمایشنامههای زیادی با الهام از اتفاقاتی که در پاریس افتاد، توسط هنرمندان سراسر دنیا خلق خواهد شد.
در رسانهها و در بحبوحه المپیک اصل خود اخبار منتشر می شد. از زوج اهل چک که بعد از طلاق با یکدیگر طلای المپیک گرفتند تا دو بازیکن تیم بدمینتون چین که از یکدیگر تقاضای ازدواج کردند، از قهرمان ایتالیایی که حلقه ازدواجش به رود سن افتاد تا جنبهها و جلوههای مختلف از فرهنگهای گوناگون ورزشکاران به عنوان سمبل ملتها…
قهرمانان کشور خود ما هم گل کاشتند. تصویر بزرگداشت صباح شریعتی روی دوش امین میرزازاد که او را برد، سلفی آرین سلیمی با مربیش زیر پرچم ایران بعد از مدال طلا و البته که سالتو هادی ساروی و مربیش…
اما جنبههایی از اتفاقات المپیک هم بود که خیلی به چشم بینندگان تلویزیونی در سراسر دنیا نیامد. آنها که اگر هر جای دنیا اتفاق میافتاد، تیتر یک همه رسانهها میشد اما در المپیک آنقدر توجه و خبر هست که اصلاً دیده نشد.
وقتی «کایل دیک» قهرمان پرآوازه کشتی آمریکا به تاکاتانی ژاپنی باخت و برای دومین بار در المپیک حسرت فینال و مدال طلا به دلش ماند، بدون آنکه اطلاع داشته باشد خانوادهاش به ورزشگاه آمده و در کشتی رده بندی عقب بود که چشمش به تابلویی در میان تماشاگران افتاد؛ «Team Dake».
انگار معجزه شد، او که عقب بود ناگهان انرژی خارق العاده ای یافت و رقیب را از تشک کند….
وقتی دست او به عنوان برنده مدال برنز بالا رفت، منتظر چیزی نماند. مادر، همسر و دو فرزند خردسال کایل دیک آنجا نشسته بودند. او تمام قوانین و پروتکلها را رها کرد و به جای رفتن به رختکن و آماده شدن برای گرفتن مدال و مراسم سکو، دوان دوان خود را از میان تماشاگران به مادر و همسرش رساند و فرزندانش را در آغوش گرفت…
همین صحنه عیناً برای یک قهرمان ازبک تکرار شد. او که بعد از کسب مدال متوجه دوستان و خانوادهاش روی سکوها شد و به میان آنها رفت و در عکس سلفی ایشان شرکت کرد تا با هم جشن شادی بگیرند.
یک تیرانداز اهل انگلیس که ۶ ماه قبل مادر شده بود، به همسر و خانوادهاش تاکید کرده بود مبادا از لندن به پاریس بیایند تا بچه اذیت نشود. آنها بدون اطلاع او و برای روحیه دادن در فینال، یواشکی به ورزشگاه آمدند و وقتی مادر چشمش به نوزادش افتاد میتوانید حدس بزنید چه حسی داشت…
المپیک حتی اگر از جنبه ورزشی ارزش و اهمیت نداشت، به خاطر خلق چنین صحنههایی همیشه جذاب است و حالا باید صبر کنیم تا ۴ سال دیگر خیلی زود فرا برسد. رقابتها فراموش و مدالها به تاریخ میپیوندند اما این صحنهها و جلوههای انسانی تا ابد در ذهن همه میماند…
درباره داستانهای المپیک ۲۰۲۴ پاریس بیشتر بخوانید: