جهان مرکز ندارد؛ این چیزی است که ما بر اساس درک فعلی خود از کیهان میدانیم. طبق “نظریه بیگ بنگ”، جهان از نقطهای نامحدود با جرم نامحدود به نام تکینگی به وجود آمده است. با این حال، آنچه که ما معمولاً در مورد بیگ بنگ اشتباه میکنیم، تجسم آن به عنوان یک انفجار معمولی است […]
جهان مرکز ندارد؛ این چیزی است که ما بر اساس درک فعلی خود از کیهان میدانیم. طبق “نظریه بیگ بنگ”، جهان از نقطهای نامحدود با جرم نامحدود به نام تکینگی به وجود آمده است. با این حال، آنچه که ما معمولاً در مورد بیگ بنگ اشتباه میکنیم، تجسم آن به عنوان یک انفجار معمولی است که از یک نقطه شروع میشود، مانند یک بمب.
به گزارش slashgear، این انفجار غولپیکر آسمانی از این نظر که بافت فضا و زمان شروع به انبساط کرد و همراه با آن کل جهان هستی به طور همزمان رشد کردند، متفاوت بود.این یک مفهوم پیچیده است که میتوان آن را با استفاده از «قیاس بالونی» که برای اولین بار توسط آرتور ادینگتون ستارهشناس در سال ۱۹۳۳ در کتابی با نام «جهان در حال گسترش» مطرح شد، به بهترین شکل تجسم کرد. به عبارت سادهتر، اگر چندین نقطه روی سطح یک بالن بکشید و آن را منفجر کنید، آن نقطهها مانند کهکشانها در جهان هستی از یکدیگر دور میشوند. به خاطر داشته باشید که کهکشانها منبسط نمیشوند، زیرا آنها توسط قوانین گرانش در کهکشانهای مربوطه خود محدود شده اند.
وقتی از طریق تلسکوپ به فضا نگاه میکنیم، به نظر میرسد که همه چیز یکسان به نظر میرسد صرف نظر از اینکه آن تلسکوپ را در چه جهتی قرار میدهیم. به گفته انجمن نجوم آمریکا، کهکشانهایی که از زمین دیده میشوند به نظر میرسد به طور یکنواخت پراکنده شده اند، که نشان می دهد هیچ جهت واقعی یا حتی مرکزی در جهان نیست. این کاملاً «اصل کیهانشناسی» را توصیف میکند که میگوید جهان همگن است یعنی بدون «مکان خاص» و یعنی همسانگرد بدون «جهت خاص».
با این حال، جهان قابل مشاهده کمی متفاوت است. جهان قابل مشاهده به عنوان منطقهای از فضا تعریف میشود که ما میتوانیم از زمین ببینیم. این نور از تمام اجرام آسمانی است که از زمان انفجار بزرگ در حدود ۱۳.۸ میلیون سال پیش در فضا در حال حرکت است. صدا از طول موجهای بالاتر یا پایینتر استفاده میکند تا به ما بگوید نزدیکتر یا دورتر میشود (مانند آژیر آمبولانس).
نور چیزی مشابه انجام میدهد، اما از رنگها برای گفتن همان اطلاعات به ما استفاده میکند. طبق گفته فوربس، طول موجهای بلندتر معادل فرکانسهای پایینتر و انرژیهای کمتر است که به صورت رنگ قرمز قابل مشاهده است. طول موجهای کوتاهتر، به نوبه خود، با فرکانسها و انرژیهای بالاتر مرتبط هستند و به رنگ آبی دیده میشوند؛ بنابراین میتوان تصور کرد که اجسامی که نور آبی را پرتاب میکنند نسبت به اجسام قرمز به زمین نزدیکتر هستند.
جهان قابل مشاهده ما صرفاً بر اساس دیدگاه خاص ما تحلیل شده است. نگاه کردن به فضا از سیارهای که میلیونها سال نوری از ما فاصله دارد، اطلاعات بسیار متفاوتی را به ما میدهد، زیرا کل چارچوب مرجع ما تغییر میکند. علیرغم اینکه بسیاری از افراد زمین را مرکز جهان محسوب میکنند، اما زمین مرکز جهان نیست، زیرا جهان مرکزی ندارد.
بیشتر بخوانید