به گزارش ادراک خبر اندیشکده کارنگی به بررسی همکاری های پکن و ریاض در حوزه فناوری پرداخته است که در فرازهایی از آن آمده است: خیزش غیر منتظرهی چین به عنوان یک قدرت جهانی یکی از سوالبرانگیزترین و مهمترین مسائل آکادمیها است. اما بیشتر روایتها و تحلیلهای که از چین میشود از منظر رقابت اقتصادی […]
به گزارش ادراک خبر اندیشکده کارنگی به بررسی همکاری های پکن و ریاض در حوزه فناوری پرداخته است که در فرازهایی از آن آمده است: خیزش غیر منتظرهی چین به عنوان یک قدرت جهانی یکی از سوالبرانگیزترین و مهمترین مسائل آکادمیها است. اما بیشتر روایتها و تحلیلهای که از چین میشود از منظر رقابت اقتصادی این کشور با ایالات متحدهی آمریکا است و رابطهای که چین و بازیگران چینی با دیگر کشورهای خاورمیانه،آفریقا،آمریکای لاتین و آسیا دارد؛ نادیده گرفته میشود. به اندازهی کافی در مورد چگونگی گسترش نفوذ اقتصادی چین در جهان بحث نشده است. تصویری که سیاستمداران غربی از چین ارائه میدهند اینگونه است که این کشور روشها و استراتژیهای خود را به کشورهای که با او همکاری میکنند تحمیل میکند.به عنوان مثال در کمپینی که علیه برند هوآوی در سرتاسر کشورهای خلیجفارس شکل گرفت، پرسشهایی از این قبیل مطرح میشد که: : آیا دسترسی و پذیرفتن فناوری چینی منجر به پخش شدن هنجارها و استانداردهای متفاوت چینی (مانند تصور چینیهای از حاکمیت سایبری) میشود یا اینکه مانعی برای دسترسی نامحدود به بازارهای غربی در دراز مدت به وجود میآید؟
آیا این فناوریها اکوسیستمها و زیرساختهای دیجیتال ملی را به خطر میانداند و به این وسیله به جمهوری خلق چین اجازه میدهند تا به اطلاعات حساس پیرامون فناوریهای غربی و استقرار نظامی در منطقه دسترسی داشته باشند؟ آیا این فناوری چینی، دیدگاه متفاوت چینی را در منطقه تحمیل میکند؟ تا چه اندازه فرآیند قرض گرفتن فناوری باعث تشدید افتدار گرایی میشود و دولتها را از مدار امنیتی غرب خارج میکند؟
این پرسشها محدود به غربیها نمیشود و تصور غالب از استراتژی چین همین است که این کشور سیاستهای تحمیلی و اقتدارگرایانه علیه همکاران خود دارد. اما مقالهی کارنگی نشان میدهد که اتفاقا روش چینیها سازگار شدن و منطبق شدن با هنجارهای محلی است. آنها با درک کامل هنجارها و ساز و کار های هر منطقهای را که با آن همکاری میکنند؛ خود را با قوانین و چهارچوبهای منطقه سازگار و منطبق میکنند و در تلاش اند تا بازیگران محلی خود را ارتقا و به سطوح بالاتر برسانند.
این مقاله تمرکز خود را صرفا بر رابطهی چین و پادشاهی عربستان سعودی در زمینهی علم-فناوری معطوف کرده است. طبق دادههای این مقاله عربستان سعودی از همان لحظهای که در درآمد سرشار نفتی غوطهور شد به توسعهی فناوری علاقهمند بود. پادشاهی سعودی در سال ۱۹۷۰ مرکز علم و فناوری را تاسیس کرد که در سال ۱۹۸۵ به مرکز علم و فناوری ملک عبدالعزیز تغییر نام داد.
همکاری رسمی چین و عربستان در توسعه علم فناوری در سال ۲۰۱۰ شدت گرفت این همکاری به ویژه بعد از سفر شی جین پینگ به عربستان و سفر محمد بن سلمان به چین بسیار جدی شد. کمیتهی همکاری سطح عالی در سال ۲۰۱۶ ایجاد شد که یکی از کمیته های فرعی آن بر تسریع و گسترش فناوری های دو جانبه متمرکز بود. در نیمقرن گذشته با وجود طرحهای نوآورانهی بنسلمان مثل چشمانداز ۲۰۳۰ سرمایهگذاری پادشاهی سعودی بر حوزهی علم-فناوری بسیار افزایش پیدا کرده است.
اگر چه هنوز پادشاهی سعودی به آمریکا به عنوان قطب نوآوری در تکنولوژی نگاه میکند و همکاری زیادی را با این کشور در حوزهی فناوری دارد اما ارتباط و گسترش روابط این کشور با چین در حوزهی فناوری روزافزون است. همکاری چین با عربستان در این زمینه اصلا شبیه یک رقابت یا جنگ سرد تکنولوژیک نیست بلکه یک همکاری دو جانبه است. از مهمترین مشکلات عربستان سعودی در زمینهی همکاریهای دو جانبه با چین در زمینهی فناوری، کمبود نیروی انسانی کافی و استعداد است. از طرفی بومیسازی تکنولوژی از اولویتهای مقامات این کشور است. به همین خاطر شرکتها و موسسات چینی برای کار کردن در عربستان با یکی از خواستههای اجتناب ناپذیر این کشور مواجه میشوند که این شرکتها را ملزم به استخدام شهروندان سعودی میسازد. از آنجایی که نیروی کافی متخصص از بین شهروندان سعودی برای کار کردن در این حوزه وجود ندارد؛ همکاریهای دو جانبهای برای آموزش هزاران شهروند سعودی در جریان است. اگر چه هنوز دامنهی این همکاری بسیار محدود است اما به طور افزون در حال افزایش است.
اگر چه اولویتهای ملی و بومیسازی عربستان و کمبود نیروی انسانی کافی این کشور، دامنهی همکاری دو کشور را محدود ساخته اما روش تعاملی و سازگاری چینی و همچنین سرمایهی هنگفت عربستان امکان پیدا کردن راهها و برنامههایی برای همکاری دوجانبه بین چین و عربستان را فراهم کرده است.
با توجه به جاه طلبی های در حال گسترش، جهان می تواند انتظار داشته باشد که همکاری چین و عربستان سعودی متمرکز بر بومی سازی فن آوری برای آینده قابل پیش بینی باشد. در این راستا، نویسندگان یک پایگاه داده پنل جدید از بیست پروژه مشترک فن آوری را که بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۲۱ راه اندازی شده بود، ساخته و تحلیل کردند. بیست پروژه ای که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند از بیست حوزه فن آوری بودند که در زیر فهرست شده اند:
الکترونیک
شهر هوشمند (حکومت دیجیتال)
اینترنت اشیا
فن آوری تولید (شامل صنعتی سازی با مسئولیت محیطی و اجتماعی و تقاطعات با هوش مصنوعی)
هواپیماهای بدون سرنشین
تحقیق و توسعه سیستم های ماهواره ای
زیرساخت های جدید (ارتباطات و انرژی های تجدیدپذیر)
سخت افزار و نرم افزار ۵G
خدمات ابری و محاسبات
سخت افزار و نرم افزار راه آهن پرسرعت
مواد جدید و علم مواد (ساخت و تحقیق و توسعه)
برنامه های کاربردی تجارت الکترونیک و تحقیق و توسعه نرم افزار
انرژی های تجدید پذیر (خورشیدی و بادی)
تولید فتوولتائیک
فناوری سلامت (ژنتیک و بیوداروها)
کاربردهای هوش مصنوعی و تحقیق و توسعه
وسایل نقلیه الکتریکی (باتری و زنجیره تامین)
نانوتکنولوژی
بازی های الکترونیکی و سرگرمی های جدید
خدمات داده