شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | 2024-11-23
تبلیغات
تبلیغات
کد خبر: 242897 |
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۱ |
18 بازدید
۰
4
ارسال به دوستان
پ

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم-زینب امیدی: دارم حاضر می‌شوم، لباس مشکی میپوشم هنوز در بُهتم! واقعا دارم برای وداع با رئیس جمهور می‌روم؟ در راه مدام در کشاکش این دلشوره با خودم که این‌بار وقتی نماز به «اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً..» برسد چه خواهد شد؟ طاقت ندارم دلم تاب نمی‌آورد؛ همه ما از […]

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم-زینب امیدی: دارم حاضر می‌شوم، لباس مشکی میپوشم هنوز در بُهتم! واقعا دارم برای وداع با رئیس جمهور می‌روم؟ در راه مدام در کشاکش این دلشوره با خودم که این‌بار وقتی نماز به «اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً..» برسد چه خواهد شد؟ طاقت ندارم دلم تاب نمی‌آورد؛ همه ما از آن روز وداع سردار و بغض آقا تا همیشه اندوهی به بلندای تاریخ در قلب‌هایمان حک شد.

برای عزیزِ خستگی ناپذیرمان

هرچه به محدوده مراسم تشییع نزدیکتر می‌شوم مردم سیاه پوش بیشتری می‌بینم، داریم به سوی یک هیئت بزرگ عزاداری رهسپار می‌شویم. در چهره اکثر مردم مثل چهره خودم بهت می‌بینم، انگار هنوز داغیم و متوجه نشده‌ایم که خادم الرضا هشتمین رئیس جمهور، رئیسی عزیزِ خستگی ناپذیرمان را برای همیشه ازدست داده‌ایم.​​​​​​

سید ابراهیم رئیسی , دولت سیزدهم , مردم تهران ,

از ابتدای خیابان وصال شیرازی، جمعیت دیگر به قدری زیاد می‌شود که حرکت رو به جلو بسیار سخت است. با نوای مردم و اشک‌هایشان آهسته آهسته همراه می‌شوم «سفر بخیر ای شهیدی که شدی عاقبت بخیر»، «سفر بخیر به مقصدت رسیدی مثل زهیر».

یکی از میان جمعیت: «او را خوش خریدند»

میرسم تقاطع ۱۶ آذر، جمعیت دیگر قفل می‌شود. ساعت نزدیک ۹ است و همه منتظریم تا نماز شروع شود. پشت بلندگو اعلام می‌کنند که حضرت آقا وارد شدند، دل‌ها به تپش می‌افتد، صف می‌بندیم همه با دست قبله را نشان می‌دهند. حالا قاب به یاد ماندنی اشک‌های رئیسی پشت سر رهبر در نماز وداع با سردار دلها پیش چشمانم می‌آید. مطمئنم این قاب در ذهن خیلی‌ها امروز در نماز نقش بست‌. «او را خوش خریدند» این را قبل شروع نماز یکی از میان جمعیت می‌گوید.

سید ابراهیم رئیسی , دولت سیزدهم , مردم تهران ,

زن و مرد به هنگام اقامه نماز شانه‌هایشان میلرزد، صدای گریه‌های مردم بیشتر از هرچیز دیگری درآن لحظه خاطرم مانده. آقا نماز را می‌خواند با صلابت، استوار و همچون کوه حتی برای وداع آخر کمر خم نمی‌کند. حواسش به دل‌های بی قرار مردمش هست و نمی‌گذارد آب در دلشان تکان بخورد. برای همین سه روز پیش می‌گوید هیچ اختلالی در کار کشور پیش نمی‌آید.

مردم تهران بار دیگر به رئیسی رای دادند

نماز که تمام می‌شود سر می‌چرخانم و انبوه جمعیت سیاهی می‌کند، این مردمی که به چشم می‌بینم بار دیگر ثابت کردند پای نظام و کشور خود تا پای جان حاضرند. رسانه‌ها امروز تیتر خوبی برای این خیل عظیم زدند: مردم تهران بار دیگر به رئیسی رای دادند.

سید ابراهیم رئیسی , دولت سیزدهم , مردم تهران ,

به خیابان انقلاب میرسم، شعار‌های مردم و مشت‌های گره کرده آنها زن و مرد نمی‌شناسد؛ صدای یک پسر دهه هشتادی که فریاد می‌زند ای رهبر آزاده آماده‌ایم آماده…

من اینجا ایران را می‌بینم بی سانسور و بی غل و غش

عکس‌های رئیسی را در دست اقشار مختلف مردم می‌بینم که نشان می‌دهد در این سه سال مردمی بودن او شعار نبوده است. از پیرزن ویلچر نشین تا کودک شش ماهه کالسکه سوار تا دختربچه‌هایی که روی دوش پدرها سوارند و عکس رئیسی به دست گرفتند تا پسر جوانی که موهایش را بافته، تیپ زده و آمده و تا دخترهای جوان با چادر، بی چادر و پوشش‌های مختلف، خلاصه همه و همه؛ من اینجا ایران را می‌بینم بی روتوش، بی سانسور، بی غل و غش.

سید ابراهیم رئیسی , دولت سیزدهم , مردم تهران , سید ابراهیم رئیسی , دولت سیزدهم , مردم تهران ,

ساعت حدود ۱۱ و گرمای هوا به قدری جمعیت را اذیت می‌کند که فردی از حیاط داخل دانشگاه تهران و پشت نرده‌ها به روی مردم برای خنک شدن آب گرفته است. ریل گاردهای جلوی درب اصلی دانشگاه اکثرا شکسته‌اند که نشان می‌دهد هنگام بیرون آمدن پیکرهای مطهر شهید، فشار جمعیت زیاد بوده است. بسیاری از کفش‌ها گوشه خیابان رها شده‌اند!

رئیسی یادآور آن دو آشنای دهه ۶۰ است

مدام از لحظه‌ها عکس ثبت می‌کنم می‌خواهم امروز را هرچند که نمی‌شود با لنز یک دوربین ثبت کرد، اما به یادگار داشته باشم. چرا که نسل من از رجایی و بهشتی فقط شنیده بود، ‌اما حالا رئیسی را به چشم خود دیده که به اذعان همگان یادآور آن دو آشنای دهه شصت است. فیلم می‌گیرم، چهره‌ها را می‌بینم، مردمی که هر کدام گوشه‌ای زیر سایه درختی از نفس افتاده‌اند، گریه می‌کنند، پرچم‌های یا حسین و یا صاحب الزمان را بالای سر جمعیت می‌چرخانند. این مردم جنسشان با همه مردم عالم فرق می‌کند، عیارشان بالاست این را من نمی‌گویم این را خودشان امروز مثل همیشه فریاد زدند.

سید ابراهیم رئیسی , دولت سیزدهم , مردم تهران ,

به میدان انقلاب میرسم ماموران آتش نشانی از بالای ماشین‌های خود بر سر مردم آب می‌پاشند تا قدری خنک شوند. اما بعید بدانم داغ این دل‌ها حالا حالاها سرد شود؛ مگر از ۱۳ دی سال ۹۸ سرد شد؟

دیوار نگار انقلاب آخرین سلفی مردم با رئیس جمهورِ شهید

جمعیت همچنان به سمت آزادی در حال حرکت است و این خروش انگار پایان ندارد. یکی میان جمعیت می‌گوید انگار از دل زمین آدم می‌جوشد! آن دیوار نگاره نصب شده در میدان انقلاب شده است آخرین قاب برای ثبت سلفی‌های یادگاری مردم با رئیس جمهور منتخبشان. رئیسی لبخند به لب دارد اما مردمی که برای عکس گرفتند می‌ایستند لباس‌هایشان خاکی‌ست، چشمانشان از شدت گریه به سرخی می‌زند و همچنان مثل کسی که چیزی گم کرده باشند سرگردانند.

سید ابراهیم رئیسی , دولت سیزدهم , مردم تهران ,

حاج آقا هارداسان؟

دلم می‌خواهد مثل آن مردی که لحظه پیدا کردن پیکرهای مطهر شهدا و لاشه بالگرد در آن جنگل فریاد می‌زد: حاج آقا هارداسان؟ کنار همین مردم دنبالت بگردم آقای شهیدِ جمهور. کاش بودی و امروز میدیدی برای بدرقه‌ات تا کارگران هفت تپه هم آمده بودند.

میان جمعیت دختری که کنار من حرکت می‌کند می‌گوید من هم به رئیسی رای دادم. دنباله‌ی نگاهش را می‌گیرم تا میرسم به پلاکاردی که دست یکی از مردم میان جمعیت است: «افتخار می‌کنم که به یک شهید رای دادم.» مردم خوشحالند که منتخبشان را خدا هم انتخاب کرده است.

بعد حدود چهار ساعت همراهی جمعیت مردم تهران در بدرقه رئیس جمورِ شهید و همراهانش حالا مسیرم را به سمت خانه کج می‌کنم. نیروهای هلال احمر الحق و النصاف دارند از جان مایه می‌گذارند چون خیلی‌ها نیاز به رسیدگی دارند و حالشان خوب نیست.

خیابان کارگر را بالا می‌روم، همه جا در امنیت کامل است، مردم با آرامش همراه خانواده‌هایشان در حال بازگشت به خانه هستند. پدرمادرها اکثرا مقابل مغازه‌ها ایستاد‌ه‌اند برای خرید آب و خوراکی و بچه‌‌ها چشم انتظارند. عده‌ای ناهار می‌خورند و خلاصه شهر در آرام‌ترین و صد البته اندوهگین‌ترین وجه ممکن خود در جریان است.

آرامش‌بخش‌ترین قاب امروز، در آغوش کشیدن نوه‌های شهیدِ جمهور توسط رهبری

گوشی را نگاه و خبرها را چک می‌کنم، اولین خبر قاب ثبت شده از لحظه در آغوش کشیدن نوه‌های رئیس جمهورِ شهید توسط مقام معظم رهبری‌ست. آنجا که اشاره می‌زنند بیا و پسر بچه بی اختیار خودش را در آغوش رهبری پرت می‌کند. آرامش بخش‌ترین تصویر امروز به عقیده من همین قاب بود. گویی آقا همه ملت را اینگونه در آغوش فشرد و به همه ما گفت: آرام باشید همه چیز درست می‌شود…

۸سید ابراهیم رئیسی , دولت سیزدهم , مردم تهران ,

من دوست ندارم برای پسرم و نسل‌های بعد خودم، چنین تجربه‌ای که ما در غم از دست دادن حاج قاسم و آیت الله رئیسی چشیدیم اتفاق بیوفتد؛ اما قطع به یقین برایشان از امروز اینطور یاد خواهم کرد: ما سه سال رئیس جمهوری داشتیم که بیشتر از اینکه او را پشت میز و صندلی ریاستش ببینیم، کنار مردم دیدیم. ما انسانی را دیدیم که ثابت کرد در دنیای سیاست هم می‌توان پرهیزکار بود، خواهم گفت او از آخرین سفر استانی خود چگونه بازگشت و روی دستان همان مردمی که پای درد و دل‌هایشان می‌نشست؛ برای خانه ابدی به زیباترین وجه ممکن بدرقه شد.

آقای رئیس جمهورِ شهید خسته نباشید، سفرتان بخیر، سلام ما را به حاج قاسم برسان.

انتهای پیام/

لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط ادراك خبر در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    نظرتان را بیان کنید