گروه رادیو و تلویزیون خبرگزاری هنر ایران: مجید قناد، بخش فراموش نشدنی خاطرات کودکی ما است و کودکان چندین دهه با اجراهای او خاطرات بسیاری دارند. صدا و تصویر او یادآور دوران کودکی نسلی است که امروز دهه ۴۰ و ۳۰ زندگی خود را پشت سر میگذارند. بدون شک او که فعالیتش را در سال ۱۳۵۵ […]
گروه رادیو و تلویزیون خبرگزاری هنر ایران: مجید قناد، بخش فراموش نشدنی خاطرات کودکی ما است و کودکان چندین دهه با اجراهای او خاطرات بسیاری دارند. صدا و تصویر او یادآور دوران کودکی نسلی است که امروز دهه ۴۰ و ۳۰ زندگی خود را پشت سر میگذارند.
بدون شک او که فعالیتش را در سال ۱۳۵۵ از برنامههای تلویزیونی در صدا و سیمای آبادان شروع کرد، با اجراهای خوب خود برای کودکان در اوج ماند و یکی از حرفهایترین مجریانی است که با بیش از سه دهه فعالیت کماکان طرفداران بسیاری دارد و بسیاری از کودکان و حتی جوانان منتظر بازگشت مجدد او به عرصه اجرا بودند تا بار دیگر کودکی خود را در قاب تلویزیون به تماشا بنشینند.
اما چندی پیش خبری مبنی بر ضربه مغزی شدن او در پی حادثه تصادف رانندگی منتشر شد که همه نوجوانان و جوانان کشور را در شوک فرو برد و متاثر کرد؛ چراکه مجید قناد در سال ۱۳۶۲ به عنوان مجری، تهیهکننده و کارگردان در شبکه دو سیما مشغول به کار شد و با حضور در جعبه جادو برای بچهها دوران جدیدی را رقم زد.
اولین اجرای قناد در سال ۱۳۶۲ و در برنامه «از مدرسه تا مدرسه» بود و همیشه بر آن بود تا یک قالب اجرای کودک را برای خود حفظ کند و همین قالب را نیز در «بازی، شادی، تماشا»، «هاچین و واچین»، «زباله دان تاریخ»، «فتیله» و «جمعه به جمعه، خونه به خونه» نیز شاهد بودیم.
برنامه تلویزیونی «فیتیله» با اجرای مجید قناد به مدت هفت سال جمعهها و ایام تعطیل از شبکه دو سیما پخش میشد و مخاطبان بسیاری داشت. پس از آن عمو قناد از جمع عموهای فیتیلهای جدا شد.
در آن برهه برنامههای بی آلایش کودکان در تلویزیون جای خود را به فضاهای اجتماعی داد و در این میان برنامه کودک هرروز بیشتر به حاشیه رانده شد.
با این حال اما حجم انتشار اخباری که از وقوع حادثه برای این مجری قدیمی خبر میداد، حکایت از آن دارد که جدایی او از اجرا و افزایش سن نیز نتوانست محبوبیت او را میان کودکان کاهش دهد و رسانهها و فضای مجازی نیز گواه این امر هستند.
این در حالی است که امروزه با تغییراتی که در برنامههای کودک و نوجوان در تلویزیون انجام شده، این قشر از جامعه با تعداد زیادی از عموها و خالهها مواجه شدهاند و علیرغم آنکه شیوه اجرای مجریانی که در برنامههای متفاوت تلویزیون حضور دارند با یکدیگر کاملا متفاوت است، حضور این مجریان با عناوین عمو و خاله نتوانسته کاربرد خود را در میان مخاطبان حفظ کند و کودکان این دوره را پای تلویزیون بنشاند.
از این رو به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده است که در خصوص نوع حضور مجریان کودک در برنامههای مخصوص این قشر از جامعه، تجدید نظر شود تا برنامههای کودک متناسب با شرایط روز جامعه و نیاز کودکان ساخته شوند و در ذهن آنها ماندگار بمانند؛ چراکه این آیندهسازان کشور حوصلهای برای شنیدن نصیحت و آموزش ندارند و شاید یکی از عوامل عدم جذب مخاطب و فاصله گرفتن کودکان از خالهها و عموهای تلویزیونی نصیحتگونه بودن برخی از برنامهها است.