گروه سینمای خبرگزاری هنر ایران: وحید نیکخواهآزاد عضو شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم کودک در گفتوگویی اختصاصی با هنرآنلاین از شرایط حاکم بر سینمای کودک، مدیریت این سینما، موانع پیشروی و راهکارهای ممکن صحبت کرده است که در ادامه آورده شده است. برنامههای جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان به خوبی پیش میرود؟ یکی از اشتباهاتی که پارسال باعث […]
گروه سینمای خبرگزاری هنر ایران: وحید نیکخواهآزاد عضو شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم کودک در گفتوگویی اختصاصی با هنرآنلاین از شرایط حاکم بر سینمای کودک، مدیریت این سینما، موانع پیشروی و راهکارهای ممکن صحبت کرده است که در ادامه آورده شده است.
برنامههای جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان به خوبی پیش میرود؟
یکی از اشتباهاتی که پارسال باعث شد کمی برنامهها به سرانجام نرسد انتصاب آقای جوادی به مدیر عاملی بنیاد فارابی بوده. به نوعی آن مدت هدر رفت. از زمانی که آقای زینالعابدین به مدیر عاملی بنیاد منتصب شدند شرایط و برنامهها به خوبی پیش میرود. آقای زینالعابدین یک ماه به جشنواره مانده، مدیریت را عهدهدار شدند. انصافا با همتی مضاعف، جشنواره خیلی عالی برگزار شد. باید دید امسال که زمان بیشتری برای برنامهریزی وجود دارد به چه شکل پیش میرود.
به گفتهی اهالی فعال حوزه سینما کودک و نوجوان و البته با نگاهی اجمالی به لیست فیلمهای اکران شده و شرایط گیشه در این سالها، میتوان نتیجه گرفت فیلم کودک و نوجوان حال خوبی ندارد. با توجه به اینکه نیکخواهآزاد در سالیان متمادی از اعضا شوراهای سیاستگذاری فیلم کودک و نوجوان بوده، شرایط را چگونه میبینید.
در اینکه سینمای کودک وضعیت بهسامانی ندارد، شکی نیست. این وضعیت دو وجه دارد. یکی از جانب سینماگران است و دیگری از جانب مسئولین. سینماگران توقع دارند که بالاخره در این مدیریت فرهنگی که از جانب دولت اعمال میشود به سینمای کودک توجه ویژهای شود؛ اما به این نکته که شرایط خیلی عوض شده و در حقیقت سال به سال و ماه به ماه سیطره دولت بر سینما کاهش پیدا کرده، توجه ندارند.
چرا میفرمایید سیطره دولت بر سینما کم شده است؟
وقتی دولت میخواهد کاری انجام دهد برای اینکه آن کار را به ثمر برساند باید دستش هم پر باشد. این روند ساخت فیلم است. منِ نوعی چرا باید فیلمی که دولت میخواهد را بسازم، مگر اینکه دولت بگوید من صندوقی پر از پول و امکانات دارم و بیایید از این امکانات، حالا چه مالی و چه غیرمالی، به شما بدهم تا بروید این فیلم را بسازید. در حالی که عملاً پولی وجود ندارد.
به عنوان مثال ۳۰ سال پیش همه تجهیزات سینمایی در اختیار دولت بود. شما اگر میخواستید فیلمی بسازید باید حتماً میرفتید دوربین را از بنیاد فارابی میگرفتید. در حالی که فارابی الان هیچ تجهیزاتی ندارد. مواد اولیه لابراتوارها را هم وزارت ارشاد از طریق بنیاد فارابی تامین میکرد. در حالی که الان لابراتواری وجود ندارد. صفر تا صد تجهیزات موجود، همه در مالکیت بخش خصوصی است. این باعث کم شدن سیطره دولت شده است. در حقیقت کاری که الان دولت میتواند در بخش سینمایی انجام دهد صرفا سلبی است، نه ایجابی.
مثلا بگوید این صحنه از فیلم را در بیاورید. البته این کار هم روز به روز در حال کم شدن است. من فیلمهای کمدی موجود را نمیبینم. آن بخش از تیزر فیلمهای کمدی روی پرده را که از طرق مختلف میبینم، تقریبا نمیشود باور کرد این فیلم محصول جمهوری اسلامی است. جلوی سینماها که رد میشوید تیزری که سردر سینما پخش میشد مشتی آدم در حال رقصیدنند. دیگر حتی خط قرمزها کمرنگ شده است. چارهای نیست. بخش دولتی با بخش خصوصی تعاملی ندارد به خاطر اینکه ابزاری در اختیارش نیست. بنابراین اینکه سینماگر انتظار داشته باشد که مثلا دولت بتواند کمکی کند و منظور از این کمک، کمک مالی یاً پشتیبانی است، منتفی میشود.
به نظرم میرسد بین مدیریت فرهنگیدولتی و سینماگران فاصله افتاده است. یعنی سینماگران میخواهند خط قرمزها را رد کنند. حالا این خط قرمزها یا اجتماعی است یا چیزی است که فیلم را به سمت ابتذال سوق میدهد. کاری که سینماگر با دولت دارد در حد این است که مانعشان نشوند. چون به کمک یا پشتیبانی که امیدی ندارند.
وجه دیگر را مدیریت فرهنگیدولتی دیده بودید. در این بخش چه اتفاقی در حال وقوع است که نتوانسته تعامل لازم با سینماگر را کسب کند.
مدیریت فرهنگی دولتی برای خودش آرمانهایی دارد و آنهم این است که باید کارنامه ارائه کند. آن کارنامه هم باید شامل آثاری باشد. اتفاقی که در حال رخ دادن است این است که بخش زیادی از بودجه صرف تولید فیلمهایی میشود که باید در کارنامه مدیریت فرهنگیدولتی نمود داشته باشد. مثل فیلمهای مربوط به دفاع مقدس و مسائل سیاسی و از این قبیل. این رویه باعث میشود همچنان سهم کمتری از بودجه به بخش خصوصی برسد.
در این میان سینمای کودک علیرغم اهمیتی که دارد و همه تاکید میکنند ما باید حواسمان به نسل آیندهساز باشد و خیلی از این شعارهایی که داده میشود؛ اما این سینمای کودک خیلی در آن چارچوبهایی که قابل ثبت در کارنامه برای ارائه به مقامات بالادستی است، نمیگنجد. از طرفی چون سینمای کودک خیلی به مسائل اجتماعی و سیاسی کاری ندارد، خیلی هم نگرانش نیستند.
فرمودید شرایط کنونی نسبت به گذشته تغییر کرده و نباید حالِ حاضر را با دوره طلایی سینمای کودک قیاس کنیم.
اتفاقاً در جلسه شورای سیاستگذاری به دوره طلایی سینمایی کودک اشاره شد. باید توجه داشته باشیم که آن زمان یک شرایطی وجود داشت و سینمای کودک در آن شرایط توانست رشد کرده و گل دهد. اما کلا شرایط عوض شده است. همانطور که ما در زمینه ابزار و تکنولوژی نمیتوانیم به ۳۰ سال پیش ارجاع دهیم. در زمینه تولید هم نمیتوانیم به ۳۰ سال پیش ارجاع بدهیم.
آن زمان دورهای بود که مدیریت فرهنگیدولتی در اوج قدرت بود. بگذریم از اینکه مدیران لایق کار بلدی هم سر کار بودند و برای کاری که میخواستند انجام دهند، برنامه داشتند. الان کلاً شرایط تغییر کرده است. اتفاقی که باید بیفتد این است که این مدیریت فرهنگی دولتی باید بتواند یک نقشه راه جامعی را تدوین و ترسیم کند و بعد بر اساس آن، سینمای کودک را هدایت کند. البته اصلا کار سادهای نیست. چرا که هم دانش سینمایی وسیعی میخواهد و هم وقوف به تاریخ سینما و شرایطی زندگی، امکانات، اختیارات و قدرتی که داریم. البته در کنار همه اینها نیازمند تعامل خیلی نزدیک و تنگاتنگ با سینماگرهاست. در شرایط فعلی رسیدن به آن را بعید میدانم.
به چه دلیل؟
به دلیل نداشتن تخصص و مدیریتهای کوتاه مدت. در جلسه شورای سیاستگذاری دقت کردم و متوجه شدم آقای زین العابدین سیزدهمین مدیر عامل این بنیاد است. سال آینده چهلمین سال تاسیس بنیاد فارابی است. این ۳۹ سال را بر ۱۳ تا مدیرعامل تقسیم کنیم به صورت تقریبی هر سه سال یک مدیر تغییر کرده. البته در صورتی که دوره ۸ ساله آقای بهشتی را از ۳۹ کم کنیم برای هر تغییر مدیریت تقریبا چیزی حدود دو سال و نیم بدست خواهد آمد. این یعنی حتی کمتر از یک دوره ۴ ساله ریاست جمهوری.
تعیین و تبیین نقشه راهبردی جامع امری بلند مدت است و نیازمند مطالعه خیلی وسیعی است. و بیش و پیش از همهی اینها عزمی همه جانبه میطلبد. در کلیت میخواهیم سینمای کودک دوباره ارتقا پیدا کند، عزم لازم دارد، مطالعه مفصل باید انجام داد، کما اینکه در ابتدای تاسیس بنیاد فارابی ماهها گروهی متخصص نشسته بودند و بحث میکردند تا به تاسیس بنیاد سینمایی فارابی ختم شد.
جالب است که ما حتی حداقلها را هم رعایت نمیکنیم. به نظرم کمترین توقعی که از بنیاد سینمایی فارابی میتوان داشت این است که مثل سالهای دور یک گروه کودکان و نوجوانان داشته باشیم. آن گروه یک مدیر و دفتر داشته باشد که سینماگران بتوانند به آنجا رجوع کنند. سالهاست که چنین چیزی وجود ندارد. این کمترین توقع است. به خاطر اینکه سینماگر فکر کند که من با دفتر یا فرد مشخصی روبهرو هستم.
آخرین گروه کودک و نوجوان بنیاد فارابی به چه زمانی برمیگردد.
چندین سال است که چنین گروهی نداریم. در حقیقت برمیگردد به زمانی که آقای ایلبیگی همزمان سمت قائم مقام مدیرعامل بنیاد فارابی را داشتند. حرفم ناظر بر این است که این قضیه رها شده است.
در شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم کودک نسبت به این موضوع صحبت نمیکنید.
شورای سیاستگذاری به تازگی تاسیس شده است و اینکه این شورای سیاستگذاری جشنواره است. آنچه که بهتر است به آن توجه شود این است که سینمای کودک یک زنجیره است که جشنواره یکی از حلقههای متشکلهی آن است. ما حلقههای دیگر را رها کردیم؛ اما اصرار داریم این جشنواره برگزار شود. این جشنواره با وجود آنکه قدم خوبی است که باید برداشته شود؛ اما از معنا تهی شده است.
استدلالتان برای از معنا تهی شدن جشنواره چیست؟
در حقیقت برگزاری جشنواره به این شکل است که زمان جشنواره فهرستی از فیلمهایی که یا آماده نمایشند یا در دست تولیدند آماده میکنیم و فقط داریم رصد میکنیم که اینها بیایند و از این موضوع خوشحال میشویم که مثلا امسال ۱۲ تا فیلم داریم.
ایرادی ندارد. همه جای دنیا جشنوارهها همینطور است که بالاخره کاری هم به اینکه مثلاً چه کسی چه تولید میکند ندارند. فیلمسازان آثارشان را میفرستند و آنها انتخاب میکنند. ولی وقتی که شما یک جشنوارهای دارید که اسمش بینالمللی است و در عین حال ستون فقراتش و بخش اصلی آن، بخش ملی است، دیگر شما نمیتوانی کاری به تولید این فیلمها نداشته باشید.
بنابراین در یک تصویر کلی فیلمسازان از مثلا بنیاد سینمایی فارابی یک توقع بیجایی دارند که از آنها حمایت شود. مسئولین هم یک توقع نادرستی دارند از اینکه فیلمسازها مطابق منویات اینها فیلم بسازند. هر کدام هم دارند کار خودشان را انجام میدهند. مسئلهای که بین این دو گروه مشترک است این است که هر دو روز به روز و ماه به ماه و سال به سال بهتر و بیشتر متوجه میشوند که امیدی به طرف دیگر ماجرا نباید داشته باشند. مسئولین دولتی باید کار خودشان را کنند و آن کارنامه مورد نظر خودشان را بسازند، سینماگران هم بروند فیلم خودشان را بسازند. که البته این اتفاق هر روز دارد بیشتر و بیشتر میشود. این وضعیت کلی سینمای ماست. فلذا به همین خاطر، نمیتوان امیدوار بود که اتفاقی بیفتد که به دوره طلایی سینمای کودک برگردیم.
راهحل شما ترسیم نقشه راه جامع سینماست. از طرفی فرمودید یکی از دلایلی که نمیتوانیم به آن نقشه راه برسیم نبود متخصص است.
مشکل فقط این نیست که متخصص نداریم، موضوع این است که اصلا میخواهیم به این موضوع توجهی بکنیم و این کار را به یک سامانی برسانیم؟ من چند بار تا به حال راهکار خیلی سادهای را به مسئولین فارابی پیشنهاد کردم. گفتم که بیاییم پرسشنامهای طراحی کنیم و یک گوشی موبایل هم بگذاریم روی یک سه پایه. این ۲۰ تا سوال را مثلاً از ۲۰ تا ۳۰ نفر سینماگر، مدیران فرهنگی، مسئولان حوزههایی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حوزه هنری، صداوسیما و همه اینها بپرسیم. بعد با بررسی گل صحبتهای این دستاندرکاران حوزه فرهنگ و هنر، به مبنایی برای نقشه راه مدنظر برسیم. این کار ساده هم انجام نمیشود. قبل از هر چیز باید عزمی وجود داشته باشد.
با این اوصاف چه میشود کرد؟
پیشنهادی که همچنان این را هم بارها مطرح کردم این است که به نظرم اگر بخواهیم در این راستا اتفاق مثبتی بیفتد باید همانطوری که برای فیلمهای کوتاه جایی به اسم سینمای جوان داریم یک تشکیلات مرکزی برای سینمای کودک درست شود. این امر چند خاصیت دارد. یک اینکه نشان میدهد که به سینمای کودک توجه ویژهای داریم. دوم اینکه سینمای کودک را از ترکشهای تغییر مدیریتهای پیدرپی نجات میدهد و معصوم نگه میدارد. و البته برای «چرایی وضعیت سینمای کودک» جایی وجود خواهد داشت که باید پاسخگو باشد. الان هیچ جایی پاسخگو نیست که ناشی از نداشتن درک شایسته از ظرفیت سینمای کودک است.
بخش دیگری از گلایه فیلمسازان حوزه کودک و نوجوان مربوط به تعداد کم سینماها و سانسهای تخصیص داده شده و حتی ساعت سانس است. گفته میشود با توجه به این تعداد کم سینما و سانس و ساعت بد اکران، نمیتوان گیشهی مناسبی را کسب کرد.
این مبتنی بر فرضی است که آن فرض مشخص نیست که درست باشد. ما از کجا به کجا رسیدیم. یک زمانی وزارت ارشاد در اسفند ماه لیستی از فیلمهای سال آینده را اعلام میکرد و برای هر فیلم درجهای تعیین میکرد و متناسب با درجه فیلم مدت زمان روی پرده بودن سینما بودن را مشخص میکرد. مثلا فیلمی که امتیاز الف میگرفت میتوانست ۶ هفته روی پرده بماند. و ضمانت اجرایی داشت که این دستورالعمل را پیاده کند. مثلا خانه دوست کجاست امتیاز الف میگرفت و باید ۶ هفته روی پرده سینما میبود. اما وقتی فیلم اکران میشد استقبال نمیشد و سینمادار به دلیل عدم استقبال مردم مجبور میشد در سینما را ببند.
اما الان به اینجا رسیدیم که کلا رها شده است. و البته این خوب است. الان شما فیلمی دارید میبرید به سینمادار میدهید. سینمادار بر اساس تخمینی که برای فروش آن فیلم میدهد تعداد سانسها را مشخص میکند. فیلمساز اعتراض میکند که تعداد سینما و سانس کمی به فیلمش اختصاص پیدا میکند؟ برود فیلمی بسازد که مخاطب دارد. دوره اینکه مدیر فرهنگیدولتی بتواند اعمال نظر کند گذشته است. آنچه که باقی مانده، نظام عرضه و تقاضاست. دوره باید بشود یا نباید بشود گذشته.
همه اینها به این معنا نیست که پس متناسب با گیشه سینماها را بگذاریم در اختیار فیلمهای سخیف و هیچ کار دیگری نمیتوان انجام داد. همانطور که گفتم عزمی برای کاری کارشناسی و گسترده میطلبد. نیاز به هماهنگی سازمانهای مختلف دارد. سینمای کودک مهم است؟ بیایید به تبلیغات سینمای کودک در صداوسیما سازوکار مناسب بدهید. بیایید مشکل عدم حمایت آموزش و پرورش از سینمای کودک را حل کنیم. اگر این اتفاقات بیفتد سینمادار چه میخواهد؟ میخواهد سینما پر باشد. پس باید هم فیلمساز را حمایت کنیم که فیلمش را بسازد و هم در اکران پشتیبانی کنیم. ما برای همهی اینها طرح و برنامه داشتیم. ولی اینها باید از مجرای درست خودش به جریان بیفتد.
اگر در تخصیص تعداد سینما و سانس باید ذائقه مخاطب و فروش را در نظر گرفت عملا سکانداری مدیریت فرهنگی کشور بهم میریزد.
بحث اینکه پرفروش خوب است یا نه بحث جدایی از بحث نظری است. فکر میکنم هیچ کسی را نباید وادار کنیم فیلم پر مخاطب بسازد یا فیلم پرمخاطب نسازد. باید هر فیلمی که میخواهد برود بسازد. اما واقعیت امر این است که نه تنها در سینما بلکه در هر حوزهای سنجش موفقیت با فروش بیشتر ارزیابی میشود. مثلاً فرض کنید کسی که این گوشی موبایل یا این میز و صندلی ساخته. قطعاً در سینما هم همینطور است. فیلم یک کالای فرهنگی است و توفیقش در این است که افراد بیشتری بتوانند مخاطبش و خریدارش باشند. این برمیگردد به نظام عرضه و تقاضا. حتی در سینمای فرهنگ که مالکیتش مربوط به بنیاد سینمایی فارابی است میبینید که سازوکار همین است.
متناسب با تولیدات سینمای کودک ایران، اصل عرضه و تقاضا حاکم است؟
در مورد سینمای کودک همیشه این بحث را داشتیم که یک فیلمی داریم برای کودکان و فیلمی داریم درباره کودکان. فیلمی که برای کودکان است، قطعاً باید جوری باشد که کودک را جذب کند، به طوری که بنشیند و ببیند و تا انتها تماشا کند و لذت ببرد. الان خیلی فیلمها هستند که بعد از ده دقیقه یک ربع بچه دیگر بلند میشود در سالن به راه رفتن. چون آن فیلم جذبش نکرده. ما باید قطعاً فیلمی بسازیم که بچهها دوستش داشته باشند و اتفاقا در غیاب آن حمایت مدیریت فرهنگیدولتی تنها چیزی که برای یک فیلمساز باقی مانده همین است که فیلمی بسازد که بچهها بتوانند بیایند و تماشا بکنند. آن موقع سینمادار دیگر برای اینکه تعداد سانسهای فیلم کودک را کم بکند دلیلی نمیبیند.
الان حرفی که بیشتر زده میشود شبیه به این است که مثلا من یک تولیدکننده داخلی یخچالم. بعد میگویم چرا از تولید داخلی حمایت نمیکنید. چرا مردم میروند سامسونگ و الجی میخرند. خب راهش این است که تو کیفیت را بالا ببری. راهش این نیست که ما از تو حمایت کنیم و تو حتی فکر کنی خب حمایتی که هست من همین کیفیت را هم بیاورم پایینتر و حفظ نکنم. راهش این است که بروی محصولی بسازی که از نظر قیمت از نمونه خارجی ارزانتر و از نظر کیفیت مثل آن باشد. اگر قرار است که حمایتی صورت بگیرد باید در زیرساختها باشد. یعنی مثلا شما بری بگی من برای اینکه بخواهم بدنه یخچال را بسازم به فلان دستگاه احتیاج دارم که در ایران نیست و من باید از خارج بخرم و این باید با یک ارز مثلا ترجیحی به من داده بشود. زمانه بالکل عوض شده و این زمانه جدید طبیعت جدیدی دارد و بنابراین رویکردهای ما باید جدید بشود تا این اتفاق نیفتد چیزی درست نمیشود.
چه موانعی را در موفق بودن سینمای کودک موثر میدانید؟
قطعاً مخاطب بالقوه بسیار خوبی در سینمایی کودک و نوجوان داریم که باید بررسی کنیم ببینیم موانع اقبال به این محصول سینمایی چیستند. این موانع باید برطرف شوند. زمانی برای یکی از این مدیران گذشته بنیاد فارابی مثالی زدم. گفتم به طور مثالی جاده سنگلاخ صعبالعبوری در نظر بگیرید. شما کاری که باید بکنید این است که این جاده را صاف کنید که این سینماگران در این جادهی صاف با سرعت و کمترین مانع بتازند. شما این کار را انجام نمیدهید. بلکه یک مثلا بلدوزر خیلی گنده برمیدارید و یک اتاقکی هم به عقبش میبندید و مثلاً به سینماگران کودک میگویید سوار شوید میخواهیم برویم و خودتان مینشینید پشت فرمان و در این جاده سنگلاخ پیش میروید. این سینماگران هی بالا و پایین میافتند. خسته و کوفته به مقصد میرسند و حسشان هم این است که کس دیگرای ما را برده. ما خودمان نرفتیم. راهش این است که شما شروع کنی این جاده را صاف کردن. یکی از موانع ما این است که آموزش و پرورش بچهها را نمیبرد فیلم ببینند. این مانع را باید برطرف کنیم. یکی دیگر از موانع این است که تبلیغ خوبی برای فیلمها نمیشود. بروید با صداوسیما صحبت کنید تا این مشکل برطرف شود.
دیگر مانع این است که سینمادار تعداد سانس و ساعت سانس خوبی به فیلم کودک نمیدهد. با فیلمسازها صحبت کنید و بگویید دورهها و کارگاههایی برگذار شود تا با نمایش هفتگی و تحلیل فیلمها، عناصر لازم برای رسیدن به جذب مخاطب و رسیدن به گیشه، بررسی شود. چه عناصری وجود داشته باشد تا بچهها از فیلم خوششان بیاید. بنابراین عزم، دانش، پذیرش نقش بخش خصوصی و بخش دولتی همه و همه موثر است. همه اینها باید منجر شود به تاسیس نهادی که از طرفی راجع به موضوعات گفته شده و از سویی پاسخگویی به ارجاعات فیلمسازان مسئول باشد.
شما فرمودید که شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم کودک فقط به همان جشنواره میپردازد. اما از آنجا که فرمودید جشنواره یکی از حلقههای زنجیری سینمای کودک است، به عنوان کسی که سابقهی زیادی در سینمای کودک دارید، آیا بهتر نمیبینید در این موارد هم گفتوگو کنید؟
ما دردمان یکی دوتا نیست. چند سال پیش، دو سال قبل از کرونا، با مرارت زیاد جایی را درست کردیم به اسم مرکز توسعه سینمای کودک و نوجوان ایران. اعضا این مرکز همگی از فیلمسازها، نویسندگان، تهیهکنندگان و کارگردانان مطرح سینما بودند. اساسنامه تصویب شد. انتخابات شد. خانم درخشنده هم مدیر عامل شدند. قرار بوده که مدیریت هر دو سال باشد. در حالی که هنوز با همان انتخاباتی که روز اول شده ادامه دارد. مثلاً فکر کنم صحبت از سال ۹۷ است، که الان میشود ۵ سال، شاید هم بیشتر. دیگر انتخابات بعدی صورت نگرفته. بنابراین این گروهی که آنجا مسئول شورای مرکزیند و آن رئیس شورای مرکزی و دیگر مسائل به لحاظ قانونی اعتباری ندارند. نه منحل شده، نه انتخابات دوباره انجام میشود.
در واقع اگر دوباره هم آنجا راهاندازی شود اصلا کسی برای حضر و همکاری رغبت نمیکند. وقتی که خود ما سینماگرها نمیتوانیم جایی را که مال خودمان است نگهداریم، خب توقعی هم نباید داشته باشیم که مثلاً خارج از اینجا گروهی بنشینند و برای سینمای کودک تسهیلگری کنند. در واقع سینمای کودک از همه نظر رها شده. به همین خاطر فکر میکنم تنها راهی که داریم این است که باید به صورت فردی بتوانیم اثری عرضه کنیم که قابل اعتنا و مطلوب خانوادهها و محبوب بچهها باشد. و البته شرایطی که نظام دولتی هم نفع خودش را در این ببیند که از آن حمایت کند.
خبرنگار: زهرا عباسی