گروه تجسمی خبرگزاری هنر ایران: هوسرل میگوید: «به خود چیزها برگردید» استفاده از این نقل قول در آثار شباهنگی خالی از لطف نیست. هر شکلی، خاطره ای، رویایی را در ذهن زنده می کند. خصوصا اگر در فضایی سازمان دهی شده باشد به همان نسبت بر غلظت و یا رقّت رویارویی تاثیر می گذارد. فرم […]
گروه تجسمی خبرگزاری هنر ایران: هوسرل میگوید: «به خود چیزها برگردید» استفاده از این نقل قول در آثار شباهنگی خالی از لطف نیست. هر شکلی، خاطره ای، رویایی را در ذهن زنده می کند. خصوصا اگر در فضایی سازمان دهی شده باشد به همان نسبت بر غلظت و یا رقّت رویارویی تاثیر می گذارد.
فرم های دوار در آثار جلال شباهنگی با کمی دست کاریِ بصری تبدیل به تپه ای شدند که ساده ، صمیمی در کنار هم زیستی را رقم می زنند. از جایی شروع می شود .فرم ها در سطحی رنگی ،عینیتِ تازه ای می یابند و تپه های شاداب چون زیبایِ بی چهره ای خودنمایی می کنند.
گفتگوی رنگ و فرم به شکل بارزی در آثار جلال شباهنگی چشم نواز هستند. زیست-اقلیمی به منصه تصویر می رسد که گویی روزی در آنجا همه چیز تمام می شود. طراحی گرافیک و تلفیق آن با موتیف های نقاشانه مرزی را رد می کند که حتی به تصویرسازی هم می رسد.
حتما لازم نیست متنی همراهی اش کند،مخاطب با مشاهده ،خود همان متنی می شود که می خواند. عدم پرداخت به جزییات و مناظر منجمد شده در آمیخته گی با خاطره ی ببیننده کم کم آب می شود و نزدیکتر.
نگریستن به طبیعت و مناظر در سطح وسیع، و پوشش همان سطوح با رنگ های بسیار آنالیز شده رویای رفته بر انسان و طبیعت را در فرمایشات طبیعیِ اقلیم ها به مخاطب می دهد. ورود به حوزه جغرافیا و نگاه جغرافیایی یکدست که هر انسان-مخاطبی در هر جای جهان آن را حس و دریافت می کند و بوم جهان شکل می گیرد.
اشارات بسیار خلاصه شده در تپه ها که احتمالا غربت هایِ فراموش شده را به یاد می آورند. میل به هنوز بودن و ماندن و ادامه دادن و حتی سعی ای که با تماشای یک کوه، تپه مانند و ارتفاعی هرچند منحنی را به ما گوشزد میکند.و بالا رفتن و سر درآوردن از پشت و پنهانی هایِ تپه ها. راز آلودگی و کشف. سعی سیزیف واری که پشت همه این ها دیده می شود.
هر بیننده -مخاطب تبدیل می شود به یک سیزیف در پهنای آثار جلال شباهنگی. گویا این سادگی و ایجاز موجود در آثارش، تلاش میکند کنجکاوی ما را برانگیزاند تا بخواهیم بدانیم که آن تپه ها به کجا ختممی شوند.
هر چند که نگاه گرافیکانه و نگاه نقاشانه با هم در تعامل و تعادل هستند. آخر الزمانی بودن و شدن از دیگر المان هایی ست که در تماشا به دست می آید تنها یک چیز است که آن را به همه زمانی تبدیل می کند، فتانه رنگ. که در قامت فرم فضا را چنان به طنازی می گیرد که آن نگاه تمام شده و رفته را باز میکرداند به سمت تصویر.
به هر ترتیب، دیدن این گونه آثار آداب و ترتیب خودش را می جوید که در با توجه به این که یک پایشان در جهان معاصر است ، به همین میزان هم متکثر می شود.
نویسنده:آیسا حکمت