به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، وقتی میان فعالان اقتصادی از دهۀ ۱۳۹۰ شمسی سخن به میان میآید، تصویر یک دهه «عقبماندگی»، «تعطیل نسبی مسائل اقتصادی» و «انباشت چالشهای اقتصادی» در ذهنهایشان نقش میبندد و زمانی که میخواهند در موردش صحبت کنند، هر یک از زاویهای آسیبهای این دهه را برمیشمرند؛ از وضعیت نامناسب شاخصهای […]
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، وقتی میان فعالان اقتصادی از دهۀ ۱۳۹۰ شمسی سخن به میان میآید، تصویر یک دهه «عقبماندگی»، «تعطیل نسبی مسائل اقتصادی» و «انباشت چالشهای اقتصادی» در ذهنهایشان نقش میبندد و زمانی که میخواهند در موردش صحبت کنند، هر یک از زاویهای آسیبهای این دهه را برمیشمرند؛ از وضعیت نامناسب شاخصهای کلان اقتصاد تا رکود در کسبوکارهای خرد و کلان، از آسیبهای تشدید تحریمها تا انفعال دولتها در برابر تحریم و بیتوجهی به برنامهها و سیاستهای «خنثیکردن اثر تحریمها».
تاجران زبده و پژوهشگران اقتصاد بینالملل نیز از «شرطیکردن اقتصاد» نسبت به مذاکره با غرب میگویند و بیتوجهی به سیاست اصولی «ترجیح شرق به غرب»؛ آن هم درست در دههای که قدرت اقتصادی در حال انتقال از غرب به شرق بود. دهۀ ۱۳۹۰ چه بود و چه مختصاتی داشت؟ آن دوران تمام شده یا دهۀ جدید، دهۀ ۱۳۹۰ جدیدی است؟!
در این راستا با حسن حسن خانی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر اقتصادی گفت و گو کردیم که طی چند بخش منتشر می شود:
تسنیم: آقای دکتر، اگر به بررسی شاخصهای کلان اقتصادی در دهه ۹۰ بپردازیم، مشاهده میکنیم که رشد نقدینگی و کاهش تولید به وضوح نشاندهنده وضعیت نابسامان اقتصاد ایران در این دوره است. حتی بانک جهانی نیز این دهه را بهعنوان “دهه از دست رفته” برای اقتصاد ایران توصیف کرد. مقام معظم رهبری نیز در یکی از سخنرانیهای خود از “دهه خسارتبار ۹۰” یاد کردند. از دیدگاه شما، علتها و دلایل این وضعیت نامطلوب اقتصاد ایران در دهه ۹۰ چه بود؟
حسن خانی گفت: اگر بخواهیم ارزیابی واقعی و دقیقی از عملکرد اقتصادی کشورمان در دهه ۹۰، بهویژه عملکرد دولت در حوزههای اقتصادی داشته باشیم، باید ابتدا به چند واقعیت مهم توجه کنیم. یکی از این واقعیتها آن است که اقتصاد ایران در یک فضای عادی و نرمال عمل نکرده است. اگر بخواهیم مقایسهای داشته باشیم، میتوانیم اقتصاد ایران را در دهه ۹۰ با اقتصاد کشوری مانند آرژانتین مقایسه کنیم. آرژانتین در این دهه با چالشهایی روبرو بود؛ اقتصادی که بر پایه کشاورزی استوار است و بهعنوان یک کشور پهناور، تحریمهای اقتصادی گستردهای را نیز تجربه نمیکند. در سال ۲۰۱۸، آرژانتین بهواسطه بحرانهای مالی وامهای کوتاهمدت خارجی دریافت کرد، اما در سال ۲۰۲۰ به نکول رسید و رتبه اعتباری آن توسط موسسه “استاندارد اند پورز” کاهش یافت. این تحلیل نشاندهنده عملکرد نامناسب مدیران اقتصادی آرژانتین است.
وی ادامه داد: اما اقتصاد ایران از منظرهای مختلفی با آرژانتین تفاوت دارد. ایران در دهه ۹۰ تحت فشار جنگ نابرابری قرار داشت، جنگی که نیاز به توضیح و واکاوی عمیقتری دارد. اگر بخواهیم وضعیت دهه ۹۰ را بررسی کنیم، باید به دوران قبل از آن، بهویژه دوران پس از جنگ تحمیلی، نگاهی بیندازیم. پس از پایان جنگ، دورهای تحت عنوان “دوران سازندگی” آغاز شد که در این دوران زیرساختهای بسیار مهمی در کشور ایجاد شد و تلاشهای بسیاری برای بهبود شرایط اقتصادی صورت گرفت.
حسن خانی گفت: در دهه ۸۰، با حادثهی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که اخیراً مستندات آن فاش شده، ایالات متحده آمریکا بهرهبرداری حداکثری از این رویداد را آغاز کرد. چندین کشور را بهعنوان “محور شرارت” معرفی کردند و به عراق و افغانستان حمله کردند. از سال ۲۰۰۳ به بعد، حضور نظامی گسترده آمریکا در منطقه به اوج خود رسید. بر اساس سخنان شهید حاج قاسم سلیمانی، بیش از ۲۵۰ هزار نیروی نظامی آمریکایی به خاورمیانه اعزام شدند و برنامهای با عنوان “خاورمیانه بزرگ” را در پیش گرفتند. این برنامه شامل ایجاد کمربندی نظامی-امنیتی در اطراف ایران بود، با پایگاههای متعدد و تصرف حداقل دو کشور؛ عراق و افغانستان.
وی افزود: در دهه ۸۰، این کمربند امنیتی در اطراف ایران بهطور کامل احساس شد. اما بهواسطه مجاهدتهای شهید حاج قاسم سلیمانی و سربازان مقاومت، بهویژه در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶، این کمربند بهشکلی معنادار شکسته شد. شکست اسرائیل در این جنگ و عقبنشینی آن، پایههای این محاصره نظامی را متزلزل کرد. با گذشت زمان، حضور نظامی آمریکا در منطقه کمرنگ شد و سرانجام، با تلفات گسترده، از عراق خارج شدند. افغانستان نیز بهطور کامل از دست آنها خارج شد و با شرایطی فضاحتبار، نیروهای آمریکایی از این کشور فرار کردند. در دهه ۹۰، محاصره نظامی ایران به کمربندی اقتصادی نیز گسترش یافت. این فشار اقتصادی بخشی از تلاشهای بینالمللی برای تضعیف مقاومت ایران و مهار نفوذ آن در منطقه بود.
دهه ۹۰، دهه محاصره اقتصادی ایران
حسن خانی گفت: اجازه بدهید دو نکته مهم را مطرح کنم. نخستین نکته مربوط به زمانی است که هنوز پرونده هستهای ایران به شورای امنیت ارجاع نشده بود. پیش از اینکه در ۸ مارس ۲۰۰۶، پرونده ایران از سوی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده شود، در تاریخ ۲۲ می ۲۰۰۵، در کشور ما سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد. البته لازم به ذکر است که اصل ۴۴ تنها محدود به خصوصیسازی نیست؛ بلکه شامل مباحث مهم دیگری از جمله تعاونیها نیز میشود که متأسفانه بهطور نادرست به آنها پرداخته شده و ابعاد دیگر آن رها شده است.
وی افزود: نکته دوم اینکه، پس از آغاز تصویب قطعنامههای مختلف توسط آمریکا و سازمان ملل، مجموعاً هفت قطعنامه علیه ایران صادر شد. از جمله قطعنامه ۱۷۳۷ که در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۶ با هدف توقیف داراییهای افراد و شرکتهای مرتبط با برنامه هستهای ایران تصویب گردید. چند ماه پس از آن، مقام معظم رهبری در سخنرانی نوروزی خود در ۲۱ مارس ۲۰۰۷ به این موضوع اشاره کردند. ایشان تأکید کردند که برنامه دشمن شامل سه محور است: جنگ روانی، جنگ اقتصادی، و ممانعت از پیشرفت ایران. ایشان بهطور مبسوط جنگ اقتصادی را توضیح دادند و بیان کردند که این یکی از اصلیترین راهبردهای دشمن است.
این مدرس دانشگاه گفت: همه این تحولات در دهه ۸۰ رخ داد و زمینهساز ورود ما به دهه ۹۰ شد. نکتهای که میخواهم بر آن تأکید کنم این است که مدیران اقتصادی ایران در دهه ۹۰ دچار یک غفلت راهبردی شدند. این غفلت راهبردی میتواند بسیاری از کمبودها و کاستیها را توضیح دهد و پاسخ به این پرسش باشد که چرا این دوره به “دهه از دست رفته” معروف شد. علت این نامگذاری به همان غفلت راهبردی مسئولان برمیگردد، و حتی خطر تکرار این خطا در موارد مشابه نیز وجود دارد.
انتهای پیام/