به گزارش ادراک خبر روزنامه شرق در یادداشتی از مژگان جمشیدی نوشت: حقیقت تلخی که با گذشت کمتر از یک دهه از هشدارهای جدی در سطح ملی، هماکنون در کشورمان به منصه ظهور رسیده است. شاید تا دو، سه دهه قبل کمتر کسی در ایران تصور میکرد روزی برسد که بحرانهای زیست محیطی و پیامدهای […]
به گزارش ادراک خبر روزنامه شرق در یادداشتی از مژگان جمشیدی نوشت:
حقیقت تلخی که با گذشت کمتر از یک دهه از هشدارهای جدی در سطح ملی، هماکنون در کشورمان به منصه ظهور رسیده است. شاید تا دو، سه دهه قبل کمتر کسی در ایران تصور میکرد روزی برسد که بحرانهای زیست محیطی و پیامدهای حاصل از آن، موجب ناآرامیهای اجتماعی و گسترش تنشهای سیاسی و امنیتی در برخی مناطق کشور شود، اما چند سالی است که با شدت گرفتن بحران بیآبی، افزایش دمای هوا و وقوع پدیده گرد و غبار در سراسر ایران، همه آنچه متخصصان اقلیمی و محیطزیست هشدار میدادند و نسبت به وقوع آن ابراز نگرانی میکردند گاه زودتر از موعد به منصه ظهور رسیده است.
بسیاری از تهدیدهایی که از دهه ۸۰ میتوانست در سایه برنامهریزی ملی به فرصت تبدیل شود، اما در نتیجه ناباوری و انکار حقیقت اقلیمی در کشورمان و گاه اتخاذ الگوهای غلط توسعهای و سوءمدیریت در بخش منابع آب و خاک، در سایه گرمایش جهانی عملا سوخت و از بین رفت. از اینرو، بسیاری از پهنههای تالابی کشورمان اکنون به بیابان تبدیل شده است، گرد و غبار دیگر نه فقط خوزستان و ایلام و کرمانشاه و کردستان که حتی تهران و نواحی البرز را هم در نوردیده، میلیونها هکتار از مراتع ملی کشور که به اشتباه به اراضی کشاورزی تبدیل شده بودند حالا به دلیل کمبود آب به کانونهای اصلی گرد و غبار و بیابان تبدیل شده و فرونشست زمین نه فقط در خراسان و فارس و همدان که حتی قلب پایتخت را هم در نوردیده و معیشت بسیاری از ایرانیان که طی سالهای گذشته بهطور مستقیم و غیرمستقیم به دامداری و کشاورزی گره خورده بود حالا با کمبود آب، یا از دست رفته یا در معرض نابودی است. اینقدر که اعتراضات ناشی از بیآبی دیگر فقط محدود به خوزستان و چهارمحال و بختیاری نیست، اصفهانیها و کرمانیها و خراسانیها و حتی گلستان و مازندران و گیلانیها و آذریها هم به کمبود آب و گرد و غبار معترض هستند.
آیا شرایط فعلی قابل پیشبینی بود؟
ایران ۲۰۴۰، ایران ۲۰۵۰ و ایران ۲۱۰۰ از نظر اقلیم، چگونه ایرانی است؟ این پرسشی است که از سالهای گذشته تاکنون بارها مطرح شده و متخصصان به آن پاسخ دادهاند، اما همچنان کمتر مورد توجه سیاستمداران و برنامهریزان در سطح ملی قرار گرفته است.
«ایران ۲۰۴۰، ایرانی با بحران فزاینده آب!» این توصیف ۷ سال پیش، شبکه ۲۴ فرانسه به نقل از متخصصان اقلیمی جهان بود. اما پیشبینی ادوین آلدریان، معاون نخستین گروه کاری «هیات بینالدولی تغییر اقلیم سازمان ملل متحد» (IPCC) که ۶ سال پیش در ایران سخنرانی میکرد نیز از این بهتر نیست. او نیز خاطرنشان کرد: «ایران تا کمتر از دو دهه دیگر با چندین چالش بزرگ مرتبط با تغییر اقلیم مواجه میشود، چالشهایی در ابعاد خشکسالی، موج شدید گرما، کمبود آب و پیامدهای آن برای تولید غذا».
تصویری که بانک جهانی نیز از آینده منطقه خاورمیانه باتوجه به وقوع تغییر اقلیم به تصویر کشیده است، بهتر از این نیست. متخصصان بانک جهانی نیز یک دهه قبل هشدار داده بودند تغییر اقلیم، خاورمیانه و شمال آفریقا را هم بینصیب نخواهد گذاشت و علاوه بر اینکه بخش اعظمی از این منطقه با خشکسالی و کمبود آب مواجه خواهد شد بخشهای دیگری نیز در نتیجه بالا آمدن سطح دریاها دچار آبگرفتگی میشوند.
چشمانداز اقلیم ایران در قرن بیست و یکم
«چشمانداز تغییر اقلیم ایران در قرن بیست و یکم» عنوان گزارش علمی است که توسط سازمان هواشناسی کشور و پژوهشکده اقلیمشناسی مشهد در فاصله بین دولت یازدهم و دوازدهم تهیه شده و تاکید میکند چنانچه کشورهای جهان تعهداتشان را در قبال توافقنامه پاریس عملی نکنند، میانگین دمای هوای ایران تا پایان قرن بیست و یکم، حدود ۵،۲ درجه سانتیگراد و در صورت پایبندی به آن ۱،۳ درجه سلسیوس نسبت به دوره ۱۹۸۶ – ۲۰۰۵ افزایش مییابد. در همین حال کشورهایی همچون افغانستان، عراق، فلسطین، سوریه و اردن با ۳۰درصد کاهش بارش و ایران نیز با ۲۰درصد کاهش بارش مواجه میشود که بیشترین کاهش بارش و افزایش دما در منطقه زاگرس و شمال غرب ایران رخ خواهد داد که این امر منجر به خشک شدن زاگرس و موج فزایندهای از مهاجرتها از منطقه غرب ایران میشود. این گزارش که براساس سناریوهای پیشبینی شده سازمان ملل از تغییر اقلیم جهان ۶ سال پیش، تهیه شده بود، اگرچه چشمانداز تاریکی را از آینده پیش روی ایران در دهههای آتی به تصویر میکشد، اما در عین حال پیشنهادهایی هم ارایه میداد که اگر جدی تلقی میشد، میتوانستیم امیدوار باشیم، تا حدودی ایران از پیامدهای بحران آب و اقلیم نجات یابد.
۲ درجه افزایش دما در ایران در نیم قرن
براساس پژوهشهای سازمان هواشناسی کشور، متوسط دما در ایران در نیم قرن اخیر حدود دو درجه در کشور افزایش یافته و این نتیجه تغییر اقلیم است. گرچه روند تغییر اقلیم، روندی کند است اما شواهد علمی حاکی از این است که تغییر اقلیم رخ داده و در ایران نیز شاهد تاثیر آن در بخشهای مختلف هستیم.برای مثال بنیاد آمارهای هواشناسی که در سایت این سازمان نیز قابل دسترس است، در ۱۵ سال اخیر عمدتا بارشها در کشور زیر حد نرمال بوده که همین امر میتواند نشانه تغییر اقلیم باشد.
اما اوضاع بحرانی دریاچه ارومیه با وجود هزینهکرد بیش از ۱۵ هزار میلیارد تومان برای احیای این دریاچه، خشکیدگی تالاب بینالمللی هامون، گاوخونی، میانکاله و خلیج گرگان، شادگان و هورالعظیم و از جریان افتادن زایندهرود و کارون را هم اگر به این مجموعه اضافه کنیم بهطور قطع به همان نتیجهای میرسیم که کارشناسان اقلیمشناسی کشورمان چند سالی است برای برونرفت از بحران پیشنهاد دادهاند. عدم سازگاری با تغییر اقلیم و تداوم سیاستهای توسعهای غلط و ناسازگار با اقلیم کشورمان و تداوم بهرهکشی از سرزمین موجب تشدید این وقایع در ایران شده است . اگر این روند متوقف نشود بدون شک در سالهای آتی با پیامدهایی مخربتر از اینها مواجه خواهیم شد.
ایران در محاصره گرما و کم بارشی
حالا اما زنگ خطری که سازمان هواشناسی کشور و IPCC در مورد پیامدهای تغییر اقلیم در ایران به صدا در آوردهاند بسیار جدیتر از آن است که بخواهیم به راحتی آن را نادیده بگیریم، چراکه اکنون چند سالی است بیآبی در سیستان و کمآبی در خوزستان و خشکیدگی جنگلهای زاگرس در غرب ایران به یکی از مهمترین چالشهای کشور تبدیل شده است. تحقیقات هواشناسی نشان میدهد تنها در فاصله (۱۳۹۵-۱۳۴۷) میانگین دمای کشور با شیب ۰.۴درجه سانتیگراد بر دهه افزایش یافته است. حتی در برخی ایستگاههای کشور نرخ افزایشی دمای کمینه تا ۴ برابر بیش از نرخ افزایشی دمای بیشینه به ثبت رسیده و این وضعیت در کلانشهرهایی همچون تهران، اصفهان و شیراز به دلیل شکلگیری پدیده جزیره گرمایی بارزتر است. در همین حال بررسیها نشان میدهد میزان بارش در دوره مذکور با شیب ۱۱ میلیمتر بر دهه کاهش داشته که در شمال غرب و غرب کشور شدت بیشتری دارد.
این درحالی است که نیاز آبی با شیب ۵۴ میلیمتر بر دهه افزایش یافته است. علاوه بر این از سال ۱۳۸۴ تاکنون نیز باوجود تداوم خشکسالی کشور هر ساله با کمبارشی انباشته هم مواجه شده است. با استناد به آمار ۴۶ ساله ثبت شده از ایستگاههای سازمان هواشناسی کشور طی دوره ۲۰۰۵-۱۹۶۰نیز تعداد ساعات آفتابی در کشور بهطور میانگین ۱۱ ساعت بر سال افزایش یافته است. به عبارتی میتوان گفت که در ۵۰ سال گذشته حدود ۱۰۰۰ ساعت به مقدار ساعات آفتابی فقط در مناطق زاگرس افزوده شده است. همانجایی که امروز با گسترش حریق و نابودی جنگلها مواجه است. شمال غرب کشور نیز جزو مناطقی محسوب میشود که بیشترین نرخ افزایشی ساعات آفتابی در کشور را داشته است.
پیامدهای تغییر اقلیم در ایران چیست؟
تحقیقات مرکز اقلیمشناسی مشهد نشان میدهد پیامدهای گرمایش در اغلب نقاط جهان تقریبا مشابه هم است اما در ایران، گرمایش جهانی پیامدهایی همچون تشدید بیابانزایی، کاهش شدید بارش در بیش از نیمی از کشور، وقوع بارشهای سنگین و سیلآسا به ویژه در جنوب شرق ایران و افزایش هزینه حوادث غیرمترقبه، افزایش وقوع توفان، افزایش ریسک سرمایهگذاری در کشاورزی به دلیل کاهش عملکرد محصولات زراعی و باغی و کاهش امنیت غذایی، افزایش انواع بیماریهای انسان، دام و حیاتوحش و افزایش بیماریهای مناطق گرمسیری مانند مالاریا، کاهش تنوع زیستی، کاهش چشمگیر پهنههای اقلیم مرطوب و افزایش اقلیم خشک کشور، کمرونق شدن گردشگری و همچنین افزایش مهاجرت از مناطق در معرض مخاطرات اقلیمی را به دنبال خواهد داشت.
ایران ۲۱۰۰ چگونه خواهد بود؟
چشمانداز تغییر اقلیم ایران تا پایان قرن بیست و یکم با استفاده از سناریوهای گزارش پنجم هیات بینالدولی تغییر اقلیم در سازمان هواشناسی کشور شبیهسازی شده است. اما جز سناریوی خوشبینانه در سه سناریوی دیگر، میانگین بارش از مدیترانه تا افغانستان کاهش چشمگیری را نشان میدهد بهطوری که در صورت عدم پایبندی کشورها به توافقنامه آب و هوای پاریس، کاهش بارش در غرب ایران تا ۲۰درصد و در سوریه، اردن، فلسطین و عراق تا ۳۰ درصد در مقایسه با بلندمدت خواهد بود. اما افغانستان و بخشهایی از شرق ایران نیز تا ۲۰درصد کاهش بارش را تجربه خواهند کرد. این به معنی تشدید وقوع گرد و غبار در سالهای پیشرو است که اگر به این همه، تخریب ناشی از وقوع جنگهای متعدد و سوءمدیریت را هم بیفزاییم باید انتظار گرد و غبار بیشتری را در منطقه و ایران داشته باشیم.
اما کاهش بارش و خشکسالی از دهه ۲۰۵۰ در مقایسه با وضعیت فعلی، تشدید میشود که در صورت عدم پایبندی به توافقنامه پاریس، میانگین دمای کشور حدود ۵.۲ و در صورت پایبندی به آن ۱.۳ درجه سلسیوس نسبت به دوره ۲۰۰۵-۱۹۸۶ افزایش مییابد. از نظر منطقهای نیز بیشترین کاهش بارش به ترتیب در منطقه زاگرس و شمال غرب رخ خواهد داد و زاگرس علاوه بر بیشترین کاهش بارش با بیشترین افزایش دما هم مواجه خواهد شد. تنها منطقهای که احتمال افزایش بارش در آن وجود دارد، جنوب شرق کشور است با این حال پیشبینی شده رفتار بارشها در این منطقه به صورت ناگهانی و سیلآسا خواهد بود. از اینرو سازمان هواشناسی کشور پیش از این اعلام کرده بود شرایط اقلیمی ایجاب میکند ایران ضمن حضور فعال در توافقنامه پاریس، مطالبهگری خود برای تبعاتی که گرمایش جهانی در کشور ایجاد کرده است را از جامعه جهانی داشته باشد و این فرصتی بود که دولت ایران با تنگنظری و انکار اقلیمی از دست داد.
جنگلهای زاگرس خشک میشوند
نتایج یافتههای اقلیمی در کشورمان نشان میدهند که هر چه میزان گرمایش جهانی بیشتر باشد، بارش در منطقه زاگرس کاهش بیشتری خواهد داشت، بهطوری که بیشترین کاهش به مقدار ۱/۱۲درصد در سناریوی RCP8.5 پیشبینی شده است. این درحالی است که کاهش بارش در سناریوی RCP2.6 که یک سناریوی خوشبینانه است حدود یک درصد خواهد بود. هر چند بارش تابستانه در این منطقه سهم قابل ملاحظهای از بارش کل سال را ندارد، اما این فصل با ۵/۱۴درصد بیشترین کاهش بارش را داراست. بعد از فصل تابستان نیز، دو فصل بهار و زمستان به ترتیب با ۸/۶ و ۱/۳ درصد کاهش بارندگی مواجه خواهند شد.
کاهش بارندگی در منطقه زاگرس که تامینکننده اصلی منابع آب مورد نیاز نیروگاههای برقابی کشور و سدهای متعدد است نهتنها میتواند اقتصاد این منطقه را دچار چالشهای جدی کند، بلکه میتواند موجب افزایش وقوع گردوغبار و از بین رفتن تدریجی پوشش گیاهی مرتعی و جنگلها در این منطقه شود. همچنانکه در یک دهه اخیر بیش از یک میلیون و پانصد هزار هکتار از جنگلهای زاگرس خشک شده و از بین رفتهاند. اما بدترین قسمت ماجرا اینجاست که چنین شرایطی با شدت بیشتر در کشور همسایه غربی یعنی عراق نیز حاکم خواهد بود که این امر باز هم میتواند به تشدید بیابانزایی و وقوع گرد و غبار در نیمه غربی ایران به ویژه در خوزستان منجر شود.
اگر ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی ۵ سال اخیر ایران را هم مروری موشکافانه کنیم، درمییابیم بخش عمدهای از این اعتراضات از مناطق زاگرس آغاز شده و سپس به بخشهای مرکزی ایران کشیده شده است. جایی که سالهاست با تخریب گسترده جنگلها و سدسازیهای بزرگ و توسعه بیرویه کشاورزی مواجه است که نه تنها کمکی به ثبات اقتصادی و اجتماعی جامعه نداشته، بلکه موجی از تحرکات و ناآرامیها و تنشهای سیاسی و اجتماعی را هم به دلیل افت سطح کیفیت زندگی ساکنان دامن زده است.
تغییر اقلیم جنگلهای شمال ایران را تهدید میکند
اما به دلیل ارزش بالای اکولوژیکی جنگلهای شمال ایران، کارشناسان تغییرات بارش در سواحل جنوبی دریای خزر را هم به عنوان یکی از مناطق حساس اقلیمی از دیدگاه گردشگری، پوشش جنگلی و کشاورزی مورد بررسی قرار دادهاند. بررسیها نشان میدهد بارش سالانه در این منطقه در مجموع کاهش مییابد، اما در مقیاس فصلی دارای چند مشخصه بارز است. به عبارت دیگر بارش در فصل تابستان شمال ایران دارای کاهش معنیداری نسبت به دوره پایه ۲۰۰۵-۱۹۸۶ است. میانگین کاهش بارش پیشبینی شده تابستانه حدود ۱۶درصد بوده که بیشترین آن تحت سناریوی RCP8.5 با ۳/۲۳ درصد کاهش است.
اما جز این بارش تابستانه در تمامی ۴ سناریو طراحی شده کاهشی محسوس را نشان میدهد. از سوی دیگر در مجموع بارش سالانه منطقه خزری به مقدار ۷.۵درصد نسبت به دوره پایه کاهش خواهد یافت که بخش مهمی از آن به کاهش بارش تابستانه مربوط میشود. همچنین نتایج نشان میدهند هر چه گرمایش جهانی بیشتر باشد کاهش بارش سالانه و تابستانه در منطقه خزری بیشتر خواهد بود. اما برخلاف سایر نواحی کشور، بارشهای تابستانه سهم مهمی در مجموع بارش سالانه منطقه خزری دارد و کاهش آن میتواند موجب خسارت به بخش کشاورزی، جنگل و گردشگری این منطقه شود. بررسی دادههای هواشناسی نیز در سه ماهه نخست بهار ۱۴۰۰ و دو ماهه اخیر در استان مازندران نیز حکایت از تداوم کمبارشی و خشکسالی حتی در این استان دارد.
یافتههای اقلیمشناسان کشورمان نشان میدهد احتمال وقوع آتشسوزی در مناطق جنگلی افزایش مییابد همچنانکه این مناطق در سالهای آتی در معرض افزایش آفات و امراض قرار گرفته و به تدریج از وسعت آنها کاسته میشود که به عنوان نمونه میتوان به روند نابودی جنگلهای شمشاد شمال ایران بر اثر آفات اشاره کرد.
در همین حال افزایش دما نیز موجب مهاجرت گونههای جانوری و گیاهی که توان سازگاری با تغییر اقلیم را ندارند از زیستگاه دایمی خود به عرضهای جغرافیای بالاتر یا بهطور کلی انقراض برخی گونههای گیاهی و جانوری میشود. تنها نگاهی به وضعیت درختان بلوط در زاگرس، درختان راش در جنگلهای شمال خود مهر تاییدی میزند بر روند رو به گسترش تغییر اقلیم در ایران.
تغییر اقلیم در ایران تهدید است یا فرصت؟
با وجود همه پیامدهای زیانبار تغییر اقلیم که کشور را از هم اکنون با بحران جدی مواجه کرده و میتواند تا چند دهه دیگر با چالشهای جدیتری مواجه کند اما کارشناسانی که گزارش «آشکارسازی، ارزیابی اثرات و چشمانداز تغییر اقلیم در ایران طی قرن بیست و یکم» را تهیه و منتشر کردهاند، معتقدند با مدیریت درست -نه آنچه امروز در بخش مدیریت منابع آب و خاک و سرزمین در کشور حاکم است- نه تنها میتوان پیامدهای زیانبار اقلیم بر سرزمین را کاهش داد که از برخی فرصتهای تغییر اقلیم نیز میتوان در جهت رشد اقتصادی استفاده کرد.
جایگزین کردن انرژی باد، امواج دریا و به ویژه انرژی خورشیدی با انرژی حاصل از نیروگاههای آبی و سوخت فسیلی که پیامد آن کاهش تولید گازهای گلخانهای است، تنها یکی از این فرصتهاست. از اینرو تبدیل ایران به قطب تولید انرژی خورشیدی در مناطق مرکزی و جنوبی کشور چندان دور از ذهن نیست. همچنانکه کشورهای اروپایی با راهاندازی بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان در شمال آفریقا در کشور مراکش، برق موردنیازشان را از طریق بستر دریای مدیترانه به اروپا منتقل میکنند. عربستان و امارات نیز در سالهای اخیر در حال سرمایهگذاریهای کلان برای راهاندازی نیروگاههای خورشیدی هستند و با اینکه توسعه انرژیهای خورشیدی در کشورهای خاورمیانه به سرعت در حال رشد است، اما در ایران هنوز سهم انرژی خورشیدی کمتر از ۰.۳درصد از کل انرژی تولید شده در کشور است.
حرکت به سمت اقتصاد بدون نفت و برنامهریزی برای تغییر تدریجی رژیم غذایی کشور در راستای کاهش یا حذف محصولات دارای محدودیت اقلیمی مثل برنج، از دیگر راهکارهایی است که توصیه و پیشنهاد شده است. اما نهتنها سیاستمداران و برنامهریزان کشورمان در دولت دوازدهم و سیزدهم به آن اهمیتی ندادهاند که حتی افسارگسیخته، تداوم بهرهبرداریهای ناپایدار از منابع آب و خاک و تشویق رشد جمعیت را با وجود کمبود منابع آب و خاک در دست اجرا گذاشتهاند.
برای سازگاری با تغییر اقلیم چه باید کرد؟
اینکه چطور میتوان کشور و برنامههای توسعهای کشور را با تغییر اقلیم سازگار کرد پرسش دیگری است که کارشناسان به آن پاسخ دادهاند. به عنوان مثال برخی از مهمترین راهکارهای سازگاری با تغییر اقلیم، تدوین سیاستهای جدید کشت و برنامه جامع سازگاری با تغییر اقلیم در بخش کشاورزی است. چیزی که متاسفانه هنوز هم درک نشده و مثلا در خوزستانی که با بحران شدید آب مواجه است نه با برنامههای ترویجی که صرفا از مردم خواستهاند برنج کشت نکنند و به شکل امنیتی با اعتراضات برخورد میشود.