به گزارش هنرآنلاین، در این مراسم که روز شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳برگزار شد حامد علامتی مدیرعامل کانون پرورش فکری ابتدا ضمن عرض تسلیت ایام شهادت حضرت زهرا (س) و گرامیداشت هفته کتاب و کتابخوانی از دکتر مصطفی دهپهلوان، عضو هیات علمی گروه باستانشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی […]
به گزارش هنرآنلاین، در این مراسم که روز شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳برگزار شد حامد علامتی مدیرعامل کانون پرورش فکری ابتدا ضمن عرض تسلیت ایام شهادت حضرت زهرا (س) و گرامیداشت هفته کتاب و کتابخوانی از دکتر مصطفی دهپهلوان، عضو هیات علمی گروه باستانشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری قدردانی کرد.
وی در ادامه به موضوع صنعتیسازی و شخصیسازی آموزش و جایگاه میراث فرهنگی در شخصیسازی آموزش پرداخت و گفت: اگر نگاهی به سیر دگرگونیهای آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان در دنیا بیندازیم میبینیم که در این مسیر، فراز و نشیب و مراحل مختلفی طی شده است. در دوران باستان در مکانهایی مانند مصر، یونان و رم، آموزش بیشتر ویژه گروههای بالای جامعه بود. به همین خاطر آموزش، خصوصی و محدود به افراد خاصی بود.
علامتی افزود: از قرن نوزدهم به بعد به مرور آموزش عمومی و اجباری در کشورهای مختلف شکل گرفت. به نوعی کشورهایی مانند آلمان و فرانسه، مدارس دولتی را راهاندازی کردند و چون شعار «آموزش برای همه» را دنبال میکردند آرامآرام صنعتیسازی آموزش مطرح شد. چون اندیشمندان و مسئولان شعارشان آموزش برای همه بود در واقع دنبال بهبود کارآیی آموزش، مقیاسپذیری و دسترسی بیشتر به آموزش بودند و به همین خاطر آموزش به عنوان یک محصول با ویژگیهای استاندارد و قابل مقایسه با تولید انبوه طراحی شد که امروزه به آن فناوری آموزشی میگوییم و در مدارس مرسوم است.
مدیرعامل کانون ادامه داد: در این ساختار، محتوای آموزشی بهگونهای طراحی میشود که یک محتوای آموزشی برای تعداد زیادی از افراد قابل استفاده باشد. این استانداردسازی شامل روشهای تدریس، منابع و ارزیابیها میشود. این روش از آموزش اگرچه دسترسپذیری بیشتری ایجاد میکند اما نیازهای شخصی مخاطبان در آن کمرنگتر است.
وی تصریح کرد: بعد از این دوران بحث آموزش اجباری و عمومی در دنیا پررنگ شد و این بحث در کشورهای گوناگون شکل گرفت. در میانه قرن بیستم با گسترش نظریههای آموزشی مانند نظریههای جان دیویی (در ایالات متحده) و ماریا مانچینی (در ایتالیا)، بحث توجه به نیازهای فردی و نوآوری در روشهای آموزش پررنگ شد. در واقع از همینجا بود که بحث تفکر انتقادی شکل گرفت و به عنوان یک گفتمان مطرح شد.
علامتی با بیان اینکه ما امروز با یک گفتمان جدیدی در حوزه آموزش روبرو هستیم که به شخصیسازی آموزش معروف شده است، ادامه داد: در این روش آموزش و پرورش متناسب با نیازها، تواناییها و علاقهمندیهای هر دانشآموز یا فرد یادگیرنده طراحی و اجرا میشود. در این روش به جای استفاده از یک روش تدریس یکنواخت برای تمام افراد تلاش میشود که یادگیری برای هر فرد به صورت شخصی و منحصر به فرد صورت گیرد. اثر این فرایند هم در نتیجه کار دیده میشود که سطح بالاتری دارد.
مدیرعامل کانون اظهار کرد: در فرایند شخصیسازی آموزش انگیزه و علاقه یادگیرندگان بسیار بالاتر میرود. استعدادها شناسایی و کشف میشود. مربی یا معلم در تعامل مستقیم با تکتک مخاطبان متناسب با شرایط، توانمندیها و نیازهای آنان قرار میگیرد. بیگمان این سبک زمان بیشتری میبرد، نیروی ورزیدهتری نیاز دارد و دایره محدودتری را پوشش میدهد اما نتیجه آن با شیوه صنعتیسازی اصلا قابل مقایسه نیست و کسانی که در خروجی این آموزش قرار میگیرند، بسیار توانمندتر، باانگیزهتر و اثرگذارتر هستند که اگر این اتفاق بیفتد نتیجه خوبی میگیریم.
وی افزود: امروز شخصیسازی آموزش به عنوان یک رویکرد در حال فراگیر شدن در دنیاست اما میخواهم یک نکته اساسی برای شما عرض کنم و آن این است که این مدل شخصیسازی آموزش با یک قدمت حدود ۶۰ ساله از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حال اجراست و نتایج شیرینی داشته است.
کتاب، نقطه اتصال ما در حوزه میراث فرهنگی و کانون
علامتی تصریح کرد: ما در کانون پرورش فکری از یک عنصر طلایی به نام مربی بهره میگیریم. مربی تلاش میکند سطح و توانایی و نقاط ضعف و قوت مخاطب خود به عنوان کودک یا نوجوان را شناسایی و بر اساس ظرفیت و نیاز او یک مسیر پرورشی را برایش طراحی میکند. این مسیر میتواند ادبی، فرهنگی، هنری یا علمی یا چندگانهای از اینها باشد. بنابراین امروز کودکان و نوجوانانی که خروجی یا پرورش یافته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستند از سطح تواناییهای ویژهای برخوردارند. کانون در یک محیط آزاد و انتخابی این کار را انجام میدهد.
مدیرعامل کانون سپس با بیان این سؤال که نسبت این شخصیسازی آموزش و پرورش با میراث فرهنگی چهطور میتواند باشد؟ بیان کرد: به نظر میرسد غیر از عنصر کتاب باید بتوانیم از مولفههایی که در حوزه میراث فرهنگی و تاریخ داریم در پرورش بچهها متناسب با علاقهمندیها و نیازهای آنان استفاده کنیم. این موضوعی است که نیاز به کار و تحقیق دارد. نقطه اتکا و اتصال ما در حوزه میراث فرهنگی و کانون پرورش فکری که مخاطبش یکی است کتاب هم میتواند باشد، مخاطب کانون کودک است و مثلا از هنر قصهگویی حتما بهره میبریم. قصهگویی منبعث از کتاب است اما شیواتر و روانتر در ذهن بچهها اثرگذار است. پدربزرگها و مادربزرگها با قصه ما را تربیت میکردند. قصهگویی که یکی از ابزارهای مهم تربیتی است و کانون از آن بهره میبرد.
وی ادامه داد: این فعالیت گاهی بازدید از یک مکان است، گاهی تبدیل یک اثر تاریخی به یک داستان و حکایت است. گاهی از ظرفیت پژوهش باید استفاده شود و… اما نکته اساسی این است که بیایید دست در دست هم قرار دهیم و بتوانیم از ظرفیتهای فرهنگی و میراث خودمان در فرایند پرورش کودکان و نوجوانان به عنوان یک مولفه اثرگذار و ریشهدار استفاده کنیم.
حامد علامتی در پایان گفت: ما در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تولیدات خوبی در این زمینه داشتهایم و از حوزههای باستانشناسی، معماری، شاهنامهخوانی، نقالی و موارد شبیه به این بهره میبریم.
انتهای پیام