هرکدام از مربیان منچستریونایتد شخصیتهای منحصر به فردی داشتند.
با وجود سِرالکس فرگوسن یک حال و هوای گلادیاتوری در ورزشگاه وجود داشت، و او دقیقا چنین چیزی را دوست داشت. لوئی فانخال به طرز جالبی عجیب و غریب بود و ژوزه مورینیو به طرز سرگرمکنندهای بدخواه. دیوید مویس و اولهگنار سولشائر کمی دلپذیرتر بودند. رالف رانگنیک هم همینطور بود و عاشق خارج شدن از موضوع.
اریک تنهاخ کلا چیز دیگریست. یک مربی گرمکنپوش واقعی. یک مربی شیفته فوتبال که به خوبی تمام سر و صداهای اضافی ایجنتها، اسپانسرها و بله، رسانهها، را خفه میکند تا بر روی چیزی که برایش مهم است تمرکز کند.
جای تعجب نیست که پپ گواردیولا در زمان همکاری با تنهاخ در بایرن مونیخ، از او خوشش آمده بود. یکی شبیه به خودش پیدا کرده بود. مردی که فوتبال را میخورد، میخوابد و نفس میکشد، اما به سیرکی که فوتبال درست میکند اهمیتی نمیدهد.
این باعث نمیشود جذابیت تنهاخ کم باشد. اما انتظار نداشته باشید که این مربی ۵۲ ساله به امید ایجاد غوغا یا برتری نسبت به حریفان، به قول آمریکاییها دهان خود را بچرخاند. تنهاخ فقط چیزی که میخواهد را میگوید.
فرگوسن اغلب کنفرانسهای مطبوعاتی خود را فرصتی برای شلیک گلوله میدانست. تنهاخ آن را به عنوان یک تعهد و انجام وظیفه میبیند. انگلیسی او عالی نیست اما قابل قبول است. ما باید به این واقعیت عادت کنیم که جملات او به طور غیرمنتظرهای تمام میشوند. او در مقابل رسانهها کمی ناراحت به نظر میرسد. البته شوخطبعی او کم نیست؛ همانطور که در مصاحبه قبلی با سشوار فرگوسن شوخی کرده بود.
آیا معتقدیم که او با حماسه حواس پرتکننده کریستیانو رونالدو راحت است؟ نه واقعا. آیا قبول میکنیم که یونایتد بازیکنانی را که ارتباط عجیبی به باشگاه سابق او «آژاکس» دارند را میخرد چون بازیکنان انگلیسی خیلی گران هستند؟ احتمالا نه، با توجه به اینکه لیساندرو مارتینس ۵۵.۳ میلیون پوند میارزد و یونایتد قراردادی ۷۱ میلیون پوندی برای فرنکی دییونگ دارد.
اما منچستریونایتد این مربی هلندی را به خدمت گرفت زیرا او مربیای است که میداند چه میخواهد و میداند که باید چه کاری انجام بدهد تا به چیزی که میخواهد برسد.
پس از نزدیک به یک دهه هزینههای بیش از حد و دستاوردهای کم، این باشگاه باید منطقی باشد و یک تکان اساسی بخورد. و با آوردن اریک تنهاخ، آنها بهترین شخصی که میشد را در اختیار دارند.