به گزارش ادراک خبر دکتر مصطفی آجرلو؛ مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه فرهنگ و ارتباطات در یادداشتی نوشت؛ نقش و کارکرد رسانهها را اندیشمندان این حوزه از جمله آقای هارولد لاسول و چارلز رایت، به کارکردهای نظارت بر محیط که از آن به نقش خبری یا اطلاعرسانی یاد میشود و نیز کارکردهای؛ ایجاد همبستگی اجتماعی […]
به گزارش ادراک خبر دکتر مصطفی آجرلو؛ مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه فرهنگ و ارتباطات در یادداشتی نوشت؛ نقش و کارکرد رسانهها را اندیشمندان این حوزه از جمله آقای هارولد لاسول و چارلز رایت، به کارکردهای نظارت بر محیط که از آن به نقش خبری یا اطلاعرسانی یاد میشود و نیز کارکردهای؛ ایجاد همبستگی اجتماعی در واکنش به محیط، کارکرد انتقال میراث فرهنگی یا همان نقش آموزشی و نیز سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت تقسیمبندی کردهاند؛ از این جهت شاید از میان این کارکردهای چهارگانه نقش خبری و نیز نقش سرگرمی خیلی پر رنگتر به نظر برسد.از میان این کارکردها کارکرد انتقال میراث فرهنگی یا همان نقش آموزشی اثری فردی و اجتماعی در حوزه کنشهای جامعه از خود میتواند برجای بگذارد که بر همین اساس میتواند در سنخیتسنجی با مفاهیم تربیتی و دینی با مفهوم والای ذکر با مفاهیم عمیق روحی که از آن برخوردار است، بیارتباط نباشد به این تعریف که ما از رسانه کارکردی به مثابه «ذکر» داشته باشیم.در ادبیات دینی تعریف ذکر بسیار متفاوت از جاری نمودن الفاظ بر زبان بدون در نظر گرفتن معانی آن توصیف شده و این به عنوان یک مقام و جایگاهی است که نقش والایی در رشد روحی و فردی انسان دارد و خدای متعال هم به طور مداوم مومنان را به ذکر و یاد خویش سفارش میکند و عواقب اعراض از آن را به آنان گوشزد کرده، به انذار آنها میپردازد.از این جهت، رسانه به مثابه ابزار یا به مثابه پیام به تعبیر مکلوهان، میتواند در انتقال میراث فرهنگی و در کارکرد آموزشی خود کنشگری والا مبتنی بر ذکر باشد البته این جا از هر منظر نظریهای و مدلهای تعریف شده به پدیده ارتباط نگریسته شود، از منظر ارسطو گرفته تا مدل هارولد لاسول، مدل ویلبر شرام و مدل ایندیانا به تعبیر شیخیان، اهمیت اشراف به موضوع از سوی ارسالکننده و دریافتکننده رمزگذار و رمزخوان امری ضروری است که این مساله مهمترین بخش و پاشنه آشیل تولیدات دینی و معارفی در عرصههای رسانهای است.نقش اساسی در تغییر فرم و ماهیت و محتوا در اثر آن تغییر «معنا» به حامل پیام یا همان رسانه مربوط میشود، چنانچه برنامهسازان دینی و معارفی بر این مدار قرار میگیرند که از جنبههای عمومی رسانهها برای تبلیغ دین و ساخت برنامههای معارفی بهرهگیری کنند، یعنی اگر به این ابزار حامل پیام به عنوان وسیلهای سرگرمساز یا غفلتزا یا ابزار متقاعدسازی نگاه کنیم؛ برنامهساز در نظر میگیرد، چنانچه این ابزار توانایی دارد انسانها را متقاعد به مصرف یک کالای لبنی یا یک نوع اجاق گاز یا سرمایهگذاری در یک بانک خاص نماید به همان روش میتوان او را به سمت معارف دینی رهنمون کرد که این دقیقا نقطه آغاز شکست همه ایده و سوژههای دینی در ساخت محتوای اعتقادی است.در تعریف مقوله ذکر به معنای مطلق «یاد» و در تعریف مخالف آن چه در ساحت غفلت و چه در ساحت اعراض از یاد تعریف ورطه هلاکت شده است، چنانچه بالاترین مراتب غفلت، دوری از یاد خداست و مقدمه طغیان و نافرمانی است.از این رو، چه در رسانههای سنتی و چه در رسانههای مدرن میتوان این کارکرد مهم را برای رسانهها به عنوان رسانههای کنشگر مبتنی بر ذکر قائل باشیم، البته لازم است که معنای دقیق از «ذکر» و «ذاکر» و «مذکور» در ذهن ارادهکننده اهل در رسانه اثرگذار شکل گرفته باشد.چنانچه در رسانههای نوین از میان رفتن فاصلهها، با مدل تقویت سرمایه اجتماعی و تقویت ارتباطات میان فردی بهترین زمینه برای بروز رسانه در مقام ذکر باشیم، در این میان آنچه قابل توجه است، فاصلههای انتزاعی است که میان کاربران وجود دارد و به لحاظ زمانی و مکانی، و وابسته به نوع رسانه، میتوانند با یکدیگر یک ارتباط مناسب و تاثیرگذار ایجاد کنند و فرایندهای اختلال در ارتباطات نیز به خوبی شناخته شود.با این تعاریف وقتی رسانه به مثابه ذکر عمل کند توأم بودن با رسانه در مقام عبادت تعریف میشود و این ابزار متقاعدسازی که از آن برای بهرهگیریهای اقتصادی و صنعتی و فرهنگی استفاده میشود که انتخابهای انسانها در دایر مدار منافع تولیدکنندگان دستخوش تغییر جهت کند، میتواند زمینه رشد، صلاح و ارتقای روحی باشد.