معترضانی که نسبت به مرگ مهسا امینی سوال دارند و هنوز که هنوز است به سوالهایشان پاسخ داده نشده، حالا با هزار برچسب روبرو شده اند. نه تنها آرام نشدهاند بلکه هر روز هم به آنها توهین میشود. چرا باید تریبون در اختیار افرادی باشد که همیشه بنزین بر آتش حوادث ایران بودند و هیچگاه […]
معترضانی که نسبت به مرگ مهسا امینی سوال دارند و هنوز که هنوز است به سوالهایشان پاسخ داده نشده، حالا با هزار برچسب روبرو شده اند. نه تنها آرام نشدهاند بلکه هر روز هم به آنها توهین میشود. چرا باید تریبون در اختیار افرادی باشد که همیشه بنزین بر آتش حوادث ایران بودند و هیچگاه سعی نکردند نقش آب را بازی کنند.
به گزارش ادراک خبر چندی پیش، حسین کچویان استاد دانشگاه تهران در شبکه افق تلویزیون «زن، زندگی، آزادی» را زیر سوال برد و خواست معترضان را «زن، فحشا، هرزگی» عنوان کرد.”
پیش تر هم حمید رسایی، نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی هم در تفسیر اعتراضات اخیر ایران گفته است:« فکر می کنید جماعت اقلیتی که در برخی خیابانها روسری را روی دست می چرخانند دنبال چه هستند؟ خیلی از آنها خودشان هم نمیدانند اما آن طرف آب در یکی از تجمعات، واقعیت این جریان خودش را نشان داده. یکی لخت شده رفته روی بلندی و سخنرانی میکند. تمام حرفش این است که چرا در ایران نمیگذارند ما لخت بگردیم. تمام خواسته اینها از آزادی همین است، هر شب با یکی بخوابند و مثل حیوان بچَرند.»
حسن عباسی نیز علاوه بر سخنرانی جنجالی اش در بابل توییت زده است: «تصویر نظام دوقطبی سیاسی ایران امروز، تقابل پرونوکراسی اغنیا با دموکراسی فقراست»
آنچه مسلم است تحلیل این افراد و هم فکران آنها این است که معترضین به گشت ارشاد و وضعیت کشور به دنبال «فحشا و هرزگی» هستند. همین دو کلمه و برچسبهایی مثل «هم خوابی و زندگی مثل حیوان» حکمی است که از طرف این طرز فکر در مورد کسانی که معترض هستند صادر شده است.
این افراد باتوجه به حرفهایشان، هیچ شناختی از نسل جدید ایران ندارند. آنها چون در جمعیت بسته فکری زندگی میکنند، نمیدانند که جوانان امروز ایران چقدر نسبت به گذشته تغییر کردهاند و دغدغههایی متفاوتی نسبت به نسل گذشته خود دارند. همین عدم شناخت باعث شده است که شب تا صبح مشغول برچسب زدن به این بخش از جامعه باشند.
حل معضلات اجتماعی و فرهنگی کشور دغدغه این افراد نیست. آنها چون عمدتا نگاه سیاسی دارند و فکر میکنند اعتراضات هم مثل انتخابات است و هرچه به طرف مقابل بیشتر کنایه بزنند، رای بیشتری میگیرند با ادبیات تند وارد مقابله با معترضین میشوند.
در این میان نقش ضعیف رسانه ملی در ورود به موقع به موضوع و نگاه تک بعدی به موضوعات پس از ورود دیر هنگام اش سبب شده افکار عمومی متاثر از جریانات فضای مجازی دچار سردرگمی و هیجان شود و با دادن تریبون به تندروهایی که از منطق به دور هستند، تنها به بستن راه گفتوگو و تعامل در کشور دامن می زند.
دکتر اکبر نصرالهی استاد علوم ارتباطات رسانه در صفحه شخصی خود نوشت: «آنهایی که امنیت روحی و روانی مردم را تهدید و اموال عمومی و شخصی مردم را تخریب می کنند، فقط آنهایی نیستند که شعارهای ساختار شکنانه سر میدهند بلکه افرادی که این روزها و در دل بحران خواسته یا ناخواسته با حرفهای نسنجیده و احساسی، مردم و معترضان را اعصبانی می کنند هم مسبب وضع موجود هستند. گناه و جرم دسته اخیر بیشتر از اغتشاش گران است. آنها با تابلوی ایران و اسلام، بجای آرام سازی ، آگاه سازی و اقناع سازی، بحران سازی و بحران افزایی میکنند. قوه قضائیه نگذارد این افراد، حال کشور را بدتر و بحران را تشدید کنند»
در آمریکا بعد از ماجرای جورج فلوید، در دانشگاهها بحث تبعیضهای نژادی پررنگ شده است و دانشگاهها دانشجویان را مکلف کردهاند که در این مورد حرف بزنند و به سمت احترام به انسانها بدون توجه به رنگ و نژاد حرکت کنند.
بجای تریبون دادن به افراد تند رو بهتر است به دانشجویان و حتی دانش آموزان اجازه بدهیم در محیط های آزاد در مورد مسائلی که دارند حرف بزنند و مباحثه کنند. نسل جدید پاسخ منطقی برای سئوالات جدید را می پذیرد.