پیشرفت در توافق های ابراهیم، با دیپلماسی چین، ایران، سعودی و سرسختی اسراییل در قبال فلسطینی ها کند شده اما این تحولات، تغییری در عوامل بنیادین سیاسی اقتصادی که این دولت ها را زیر چتر توافق های ابراهیم آورد، پدید نیاورده است. به گزارش ادراک خبر ، جیمز جفری سفیر سابق آمریکا در عراق و […]
پیشرفت در توافق های ابراهیم، با دیپلماسی چین، ایران، سعودی و سرسختی اسراییل در قبال فلسطینی ها کند شده اما این تحولات، تغییری در عوامل بنیادین سیاسی اقتصادی که این دولت ها را زیر چتر توافق های ابراهیم آورد، پدید نیاورده است.
به گزارش ادراک خبر ، جیمز جفری سفیر سابق آمریکا در عراق و ترکیه، در مقاله ای برای مرکز ویلسون به بررسی آینده پیمان آبراهام و آشتی تهران و ریاض پرداخت. در فرازهایی از این مقاله آمده است:
روند توافق آبراهام بین اسرائیل و چندین کشور عربی که توسط دولت ترامپ حمایت شد و سپس توسط جو بایدن تایید شد، به طور همزمان با دو چالش مواجه شده است. نخست نزدیکی دیپلماتیک عربستان سعودی و ایران با میانجیگری چین است و دوم، رویکرد تندرو اسرائیل در قبال فلسطینیان در کرانه باختری و اورشلیم. موضوع آخر مورد انتقاد کشورهای عربی از جمله امارات متحده عربی، اولین امضاکننده عرب توافقنامه، و همچنین واشنگتن قرار گرفت. با توجه به منافع زیربنایی و واقعیتهای منطقهای، توافقنامهها هم پابرجا خواهند ماند، اما آشفتگی ناشی از این تحولات، روند پیشرفت را کند خواهد کرد.
اسرائیل به طور فزاینده ای به این نتیجه رسیده است که امنیت و رفاه آینده آن ها بر روابط منطقه ای استوار است که مکمل اتحادهای امنیتی با واشنگتن است. دوم، آن ها آموخته اند که امنیت باید با رشد اقتصادی و فن آوری فراتر از صادرات هیدروکربن برای نفوذ تجاری و قابلیت های نظامی و همچنین آرامش داخلی تکمیل شود. در نهایت، رهبران عرب بر این باورند که اسرائیل می تواند یک شریک مهم در تمام این زمینه ها باشد. توان نظامی، ظرفیت به چالش کشیدن ایران، اقتصاد با فناوری پیشرفته، و پیشرفت انرژی و محیط زیست پیشرفته، آن را به یک شریک طبیعی و نه یک کشور دشمن تبدیل کرده است. (برای دههها رهبران عرب دریافتهاند که اسرائیل، صرف نظر از سیاستهایش در قبال فلسطینیها، جولان و مناطق مرزی لبنان، علاقهای به گسترش یا اشغال کشورهای عربی ندارد.) این رهبران میدانند که سیاستهای اسرائیل در قبال فلسطینیها، آن را برای مردم آنها قابل اعتراض میکند، اما با توجه به تهدیدهای دیگر، و شکست قیامهای عربی در سال ۲۰۱۱، اکثر رهبران از حضور مردم خود در خیابانها علیه سیاست های اسرائیل نمیترسند.
اسرائیل، به نوبه خود، منافع اقتصادی و امنیتی روابط نزدیک تر عربی را درک می کند. در نهایت، هر دو طرف امیدوارند که روابط نزدیکتر اعراب و اسرائیل یا به حل مسائل فلسطین کمک کند. ناآرامی ها در بیت المقدس، کرانه باختری و به طور بالقوه در داخل اسرائیل و در غزه در واکنش به سیاست های سخت گیرانه دولت جدید نتانیاهو، این فرضیات اخیر را به تردید انداخته است. در ۲۰ فوریه، شورای امنیت سازمان ملل با صدور بیانیه ای شدیداللحن از اقدامات اسرائیل علیه فلسطینی ها انتقاد کرد. قابل ذکر است، امارات، فعال ترین کشور عربی پیمان ابراهیم، و به طور فزاینده ای شریک تجاری بزرگ اسرائیل، از این قطعنامه حمایت کرد. کمی پس از آن، یک نشست عالی رتبه اردن در عقبه شامل مقامات فلسطینی، مصری، اسرائیلی و آمریکایی، تلاش کرد تا اوضاع را آرام کند و یک بیانیه مشترک کتبی پنج جانبه با تعهدات اسرائیل و فلسطین برای حفظ همه توافقات دوجانبه قبلی ارائه کرد. حفظ وضعیت تاریخی موجود در اماکن مقدس و توقف بحث واحدهای مسکونی جدید توسط اسرائیل. با این حال، پس از ساعاتی به نظر میرسید که خشونتها در هووارا، محتوای بیانیه را خنثی کند، زیرا بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر، از این سند فاصله گرفت.
چین وارد صحنه می شود
خبر دوم، اعلام حرکت عربستان سعودی و ایران به سمت روابط دیپلماتیک در توافقی با میانجیگری چین بود. این یک انقلاب سیاسی نیست اما به طور شایسته ای مورد توجه قرار گرفته و چندین زاویه مهم دارد. اهمیت آن مسلما در مورد روابط حسنه ایران و آمریکا کم تر از جاه طلبی های منطقه ای چین و وضعیت آشفته روابط آمریکا و عربستان سعودی است. بازگرداندن سفارتها یک گام فنی سطحی است که تصمیم عربستان سعودی برای بستن سفارت خود در تهران را پس از حمله گروهی در سال ۲۰۱۶ به این کشور تغییر میدهد. اما سعودیها و ایرانیها تقریباً چهل سال است که دشمن یکدیگر بودهاند و داشتن سفارتخانههای فعال هیچ نقشی در کاهش این دشمنی نداشته است. این دو همچنین به مدت دو سال به صورت دوره ای بدون نتایج قابل اثبات ملاقات کرده اند. یکی از استثناهای احتمالی پیشرفت در جنگ یمن است. ظاهراً، ایران – حداقل به طور موقت – به تأمین تسلیحات به متحد خود، انصارالله پایان می دهد.
با این وجود، شک و تردید نسبت به نزدیکی واقعی بین عربستان سعودی و ایران وجود دارد. نمونه ای از این نزدیکی ها ابتکار شگفت انگیز کره جنوبی و ژاپن است که با میانجیگری ایالات متحده انجام شد. این نشان دهنده آمادگی دولتهای هر دو طرف، بخشهای تجاری، جوامع مدنی، طبقات سیاسی و در نتیجه در کل، برای اتخاذ تصمیمهای سخت و پذیرش سازشهای دردناک است. هر دو نیز زیر سایه یک تهدید خارجی قرار دارند ـ چین. در حال حاضر، تمایل آشکاری از سوی طرف سعودی یا ایران برای اتخاذ چنین تصمیمات سختی وجود ندارد و سایه های امنیتی که هر دو را پوشش می دهد، تا حد زیادی تابعی از نفوذ ایران در جهان عرب است و عربستان سعودی تلاش می کند آن را مهار کند. چین نه توانایی پیش بینی نظامی برای تضمین امنیت ایران یا عربستان را دارد و نه به ظاهر قصد سیاسی برای ابزاری کردن تجارت برای ایجاد تغییرات در سیاست های اصلی ریاض و تهران، همانطور که ایالات متحده اغلب در سرتاسر جهان تلاش می کند انجام دهد. تاکنون، تلاشهای چین شبیه تعامل اتحادیه اروپا در منطقه است: بهرهبرداری از روابط تجاری قوی و نفوذ دیپلماتیک قابلتوجه برای دستیابی به گامهای رسمی دیپلماتیک، مانند مذاکرات اولیه هستهای ایران، بدون قدرت یا اراده سخت برای دستیابی به پیشرفتهای بزرگ.
بازی ادامه دارد
بنابراین، اگر چین برنده است، چه کسی بازنده است؟ در ابتدا، این ایالات متحده است و در مرحله دوم، اسرائیل. این اقدام ریاض نشان دهنده ناامیدی این کشور از سیاست های خاورمیانه و مهار ایران بایدن است، در برخی مواقع سعودی ها نیز از مهار ایران توسط ترامپ ناراضی بودند. اما ایالات متحده در این بازی باقی می ماند. از قضا، اخبار ایران و عربستان تنها یک روز پس از آن منتشر شد که سعودیها درخواستهای خود را از واشنگتن (همه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به امنیت مربوط می شوند) در ازای گرم شدن روابط با اسرائیل منتشر کردند. ریاض همچنین به تازگی از خرید هواپیمای تجاری بزرگ بوئینگ خبر داده است. به طور کلی، حضور امنیتی آمریکا در منطقه گسترده و غیرقابل جایگزین است. این امر باعث کند شدن برنامه هسته ای، موشکی و پهپادی ایران، تضعیف داعش و جلوگیری از جاه طلبی های روسیه می شود. آمریکا حدود ۴۰ هزار سرباز در منطقه مستقر در ترکیه، اسرائیل و ۱۰ کشور عربی دارد؛ به این رقم بودجه کمک های امنیتی سالانه ۱۰ میلیارد دلاری و ده ها میلیارد دلار فروش سلاح را هم اضافه کنید.
با این وجود، صحبت واشنگتن در مورد اولویت دادن به سایر حوزه ها، شرکای آمریکا را به وحشت انداخته است. با این حال، راه چاره ناوهای هواپیمابر نیست، بلکه تعامل دیپلماتیک بیشتر، تماس های تلفنی و حضوری است. این یک اقدام قاطعانه و دیپلماتیک به شمار می رود که یک دولت در بازی خود می تواند ایجاد کند. در واقع، دولت بایدن این را در برخورد با سیاست های ضد فلسطینی اسرائیل در شورای امنیت و عقبه نشان داد.